تک آهنگ سوگ سهرابیکی از کارهای فاخر ناصرعبداللهی هست که کمتر شنیده شده است
با گوش دادن این آهنگ بی اختیار اشکهایم جاری می شود و دلیلش هم شاید مظلومیت ناصر در نوع مرگش و رابطه اش با این قطعه باشد...
کنون گر تو در آب ماهی شوی و یا چون شب اندر سیاهی شوی و یا چون ستاره شوی برسپهر ببُری ز روی زمین پاک مهر بخواهد هم از تو پدر، کین ِ من چو بیند که خشت است بالین من...
Image may be NSFW. Clik here to view.
در هر صورت از شما دعوت می کنم این قطعه را دانلود و در معنی آن تعمق کنید
روح بزرگ ناصر عبداللهی عزیز قرین آرامش و رحمت الهی
سوگ سهراب
سوگ سهراب/ خواننده ناصر عبداللهی؛ آهنگساز فردین خلعتبری؛ شاعر ابوالقاسم فردوسی
خداوند بزرگ را شکر گزاریم که توفیق خدمتگزاری به خلقش را نصیب ما فرمود و ما را به این راه هدایت نمود، از درگاهش عاجزانه میخواهیم که ما را از سستیها و لغزشها در این مسیر مصون دارد و به لطف و عنایت خویش ما را هدایت فرماید لذت بخش ترین لحظات زندگی زمانی است که خالصانه آنچه را دوست داریم برای شادی دیگران هدیه کنیم و شما شاد آفرین آن لحظات هستید.
موسسه خیریه ناصریا تحت نظارت سازمان بهزیستی استان بوشهردر بهمن ماه سال 1389 خدمات خود را آغار نمود و در مدت زمان فعالیت : با فراهم آوردن امکانات لازم جهت خودکفایی د ر زمینه اشتغال مددجویان تحت پوشش تلاش نموده و تعداد 11 نفر از خانمهای سرپرست خانواررا در کارگاه موسسه مشغول بکار نموده است و این امر میسر نبودبجز همکاری صمیمانه موسسه خیریه حضرت امام زمان (عج ) تهران که با اهداء امکانات داخل کارگاه فرصتی را ایجاد نمودند تا تعدادی از بانوان سرپرست خانوار که بضاعت مالی بسیار ضعیف داشتند توانستند با بکارگیری توان و بازوی خویش با هدف آماده نمودن و فروش محصولات غذایی از فقرو فلاکت نجات پیدا کنند. بعنوان مثال فردی از این بانوان بدلیل مشکلات مالی شدید و داشتن فرزندی معلول مازاد بر مقرری ناچیز بهزیستی ناچار به دریافت کمکهای نقدی از پرسنل بهزیستی و گاها" برخی از کارمندان ادارات دیگر بود اکنون با استقلال مالی ضمن اداره خود و فرزندش این ایجاد اشتغال از سوء استفاده های اخلاقی احتمالی از وی در اجتماع نیز جلوگیری بعمل آمده است. هم اکنون با توجه به استقبال چشمگیر شهروندان ،متاسفانه بدلیل کمبود مکان مناسب قادر به جذب نفرات بیشتر نیستیم و درصورت تهیه کارگاه بزرگتر خواهیم توانست کارآفرینی بیشتر نموده در این امر خیر با موفقیت بیشتر گام برداریم .
Image may be NSFW. Clik here to view.
از جمله فعالیتهای کارگاه و اشتغال زایی موسسه خیریه ناصریا :
- آماده سازی انواع سزیجات تازه بسته بندی شده - آماده سازی انواع سبزیجات خشک بسته بندی شده - آماده سازی ، سرخ کردن، و بسته بندی مواد غذایی از جمله بادمجان- پیاز- انواع حبوبات آماده طبخ - تهیه نمودن انواع حلوا – رنگینک- خصوصا برای ماه مبارک رمضان - پخت حلیم بادمجان – آش – حلیم - تهیه مواد آماده طبخ فلافل – پاکورا - آبلیمو گیری و آبغوره در فصل مناسب
Image may be NSFW. Clik here to view.
دیگر فعالیتهای انجام شده توسط موسسه :
- کمک به زلزله زدگان منطقه شنبه و طسوج (فرستادن البسه و لوازم التحریر و تعدادی گاز تک شعله کمکهای غیر نقدی به افراد نیازمند: کمد بچه – گاز کابین دار- ظروف آشپزخانه - میز تلوزیون – توزیع البسه – پنکه سقفی و رومیزی – موکت تهیه چند قلم جهیزیه برای 3 نوعروس
Image may be NSFW. Clik here to view.
کمک به بیماران نیازمند:
- مبلغ 400000 تومان به بیمار سرطانی - کمک به فردی که قطع عضو شده (پا) تا بتواند پای مصنوعی تهیه نماید - کمک موردی به بیماران آسمی – سوختگی – کمک به عمل جراحی 2 نفر - اهداء خواروبار در ماه مبارک رمضان شامل برنج – روغن – مرغ – شکر – رب گوجه – ماکارونی و تعدادی بن رفاه – انواع حبوبات - توزیع نوشت افزار و وسایل مورد نیاز مدرسه (کفش – دفتر – خودکار- مانتو شلوار – مقنعه ) - معرفی افراد برای کارهای خدماتی ( پرستار بچه – پرستار سالمند – پرستار بیمار و ...) - اعزام خانمهای تحت پوشش به سفر زیارتی مشهد بطور رایگان با همکاری خیریه حضرت ابوالفضل
هدف ما بازسازی شخصیتی – دمیدن امید به زندگی و بالابردن عزت نفس و فردایی بهتر برای عزیزان تحت پوشش است تا گامی در راه ایجاد فضای اخلاقی و انسانی با کمک خیرین محترم و بزرگوار برداشته باشیم .
10 دی روز میلاد مرد شعر و شرجی اسطوره موسیقی ایران یگانه هنرمند خوب جنوبی مرد خلیج و آفتاب
ناصر عبداللهی عزیز
مبارک باد
Image may be NSFW. Clik here to view.
ضمن تبریک چهل و سومین سالگرد میلاد این عزیز از دست رفته مان نوشته ای را به شما تقدیم می کنم که در سایت خبر آنلاینبا نام کاش کمی ناصر را میشناختید منتشر شده است.
کاش کمی ناصر را میشناختید
علی جوادی:
امروز دقیقا 7 سال از قتل ناصر
عبداللهی میگذرد. هنرمندی که برای تفکر و اعتقادش کشته شد و صدای کسی هم
درنیامد تا مبادا «بد» شود. ناصر رفت؛ اما تفکر او هیچ وقت نه میمیرد نه
کشته میشود.
عبداللهی فوتبال را دوست نداشت. این
را خودش در صندلیداغ، برنامهدوستداشتنی آن روزهای تلویزیون گفت.
فوتبالیها هم او را دوست نداشتند و او را نمیشناختند که اگر میشناختند،
کمی مانند ناصر زندگی میکردند. همه میدانند ماجرای او و پسر گلفروشی که
صدای عبداللهی را خیلی دوست داشت و از دیدن او پشت چراغ قرمز شوکه شد و
ناصر او را برای اجرای زندهاش دعوت کرد تا پسر با خواهر گلفروشش و با آن
لباسها، در ردیف اول در کنار آدمهای فاخر بنشینند. عبداللهی از آن شب به
عنوان بهترین اجرای زندگیاش یاد میکرد. ناصر یک روز در هفته برای دختران و
پسران بیسرپرست میخواند. گیتارش را برمیداشت و در جنوب شهر به
دبیرستانهای خاص میرفت تا برای دختران و پسران بیپول گیتار بزند و
بخواند. خودش میگفت با این کار وجودم آرام و قرار میگیرد. 100 صندلی در
همه اجراهای ناصر برای کودکان بیپول این کشور بود. او هنرمندی بود از دل
مردم که نه خود را گم کرد و نه «گذشتهاش» را. میدانست از کجا آمده و
البته میدانست که به مردم تعلق دارد. این بود که ماند...حتی بعد از رفتنش.
ناصر همین الان هم در دل ماست. در میان ما. نه صدایش گم شده و نه مدل
زندگیکردنش.
این چند خط را برای فوتبالیستهایی نوشتم که با یک برد،
از خود بیخود میشوند، جواب تلفن خبرنگاران را نمیدهند، به مردم احترام
نمیگذارند و حتی زمان راه رفتن به زمین هم فخر میفروشند. نمیخواستم در
این دی، ماهی که در میانهاش همه یاد آقاتختی میافتیم و مثنوی برای
جوانمردیهایش مینویسیم، نمونه از 46 سال قبل بیاورم؛ چون ورزشکاران امروز
ما نه تختی را میشناسند و نه دوست دارند مانند او باشند. کشتیگیری که
مدالهایش را به رئیسجمهور میدهد و مجوز 20 میلیاردی میگیرد بعد به دروغ
میگوید مدالها را «به زور» از من گرفتند، آیا تختی را میشناسد؟! تختی با
سیاستمداران کار داشت یا با مردم؟
فوتبالیستهایی که در تیمهای مطرح
بازی میکنند و با یک برد، باد به غبغب میاندازند، بدانند بعد از این
بردها و بعد از سالهای قهرمانی، نیاز دارند به احترام و عشق مردم. اگر
احترام برانگیز زندگی نکنند، مردم ایران عشق آنها را به دل راه نمیدهند.
امروز دقیقا 7 سال از روزی که برای آخرین بار در ICU بیمارستان شهید
هاشمینژاد ناصر را دیدم میگذرد. زخمخورده و خسته و محصور در پاراوان که
کشیده بودند تا کسی بدن و صورت کبود او را نبیند. درست کنار تخت یکی از
بستگان نزدیکم که او هم همان شب به رحمت خدا رفت. کاش فوتبالیستهای مشهور و
پولدار ما کمی ناصر را میشناختند تا مانند او برای مردم زندگی کنند و
مردمی باشند. بدانند پایین شهر، آنجا که بسیاری از آنها متعلق به همان طبقه
اجتماعی هستند، مردمی زندگی میکنند که رویاهایشان بسیار کوچک است.
رویاهایی که شاید مادی هم نباشند. بعضی مواقع با یک لبخند یا یک برخورد
گرم، میتوان این رویاها را برآورده کرد. یادشان باشد که دل آن مردم، بسیار
نازک است. بیرحمانه با این مردم مواجه نشوند.
ناصر عبداللهی در ساعت 10:10 دقیقه صبح دهم دی ماه 1349 در محله سید کامل بندرعباس چشم به جهان گشود.
ناصر عبدالهی چهاربرادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به ترتیب سن
محمدطیب , نادر , علیرضا و عقیل هستند که ناصر برادر وسطی آنها است , یعنی سومی.
ناصر
در 18 سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس که سه سال از خودش بزرگتر است
ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند ( دو پسر و یک دختر ) به نامهای نوید،
نازنین و نامی است.
و همچنین پس از جدایی از فهیمه غفوری اوایل دهه هشتاد با فاطمه فهیمی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیز فرزندی به نام نینا است .
Image may be NSFW. Clik here to view.
اما ناصر عبدالهی چطور خواننده شد
● می دانید این روزها همه خواننده می شوند ؟خب
اگر چنین باشد چه ربطی به من دارد. هرکس در عرصه گیتی می تواند هرکاری را
که دلش خواست بکند. حالا این عده هم که شما می گویید دوست دارند خواننده
شوند. حداقلش این است که ما از پیش ترخواننده بودیم . ●یعنی ازکی ؟یعنی از دوران کودکی البته آن زمان من حتی نمی توانستم حرف بزنم.
●پس چه طور می خواندید؟راستش
وقتی من خیلی کوچک بودم به خاطر اتفاقی که جلوی چشمان من افتاد قدرت تکلم
خود را ازدست دادم. اتفاقا خیلی هم زجر کشیدم وتا دوران راهنمایی نمی
توانستم حرف بزنم. من حتی در ادا کردن کلمات نیز مشکل داشتم. آن قدر که
حتی خانواده ام به حرف زدنم می خندیدند. شاید باورتان نشود اگر بگویم همین
لکنت زبان و عدم تکلم باعث شد که من خواننده شوم
.
●چطور امکان دارد کسی که قدرت تکلم ندارد یکباره خواننده شود؟اتفاقا این مسئله خیلی کمک کرد وباعث شد که اولاً کم حرف باشم دوماً گوشه گیر شوم و سوماً اینکه گوشه گیری ام باعث شود که تفکر کنم
.
●وقتی آدم نتواند حرف بزند فکور می شود؟بله
دقیقا وقتی آدم در تنهایی و سکوت باشد بیشتر فکر می کند. من همیشه درآن
تنهایی وخلوت به دنبال جایی بودم که با خدا حرف بزنم. برای خودم اتاقی
درست کرده بودم وبا خدا بیشترارتباط برقرار کردم. دراین خلوت همیشه با خدا
حرف می زدم وعبادت می کردم
●دراین شرایط اتفاق خاصی نمی افتاد؟من
دراین شرایط نامه می نوشتم برای خدا ودر آیینه تمرین می کردم وحرف می زدم.
به چهره خود نگاه می کردم و به طبیعت می رسیدم. به خدا می رسیدم. من حتی
با حشرات وحیوانات درتنهایی خلوت خودم دوست می شدم
.
●با آدم ها چطور؟نه.
دقیقا این قسمت منفی قضیه بودکه نمی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم.
پدرو مادرم هم برای همین همیشه ناراحت بودند وعذاب می کشیدند. این تنهایی
به حدی رسیده بود که وقتی کسی به خانه ما می آمد آن قدر انزوا در من بود
که خانواده ام را وادار کرد تصمیمات جدی تری درباره من بگیرند
●تصمیم در مورد چه چیزی؟این
که به دنبال علت واقعی این جریان باشند ودر صدد دفع آن بر آیند. خیلی تلاش
کردند تا اینکه بالاخره دکتری در شیراز به آنها گفته بود که تنها راهی که
می توانم از آن نجات پیدا کنم خوانندگی است
.
●پس علاجتان خوانندگی بود؟بله
ودکتر گفته بود که اگر بخوانم علاج گنگی و لکنتی که دارم خوانندگی است.
خانواده ام بدون اینکه بخواهند مستقیما من را وادار به این کار کننند سعی
کردند من را به آن سمت و سو سوق بدهند. برای همین با خریدن یک ملودیکا من
را به دنیای موسیقی هل دادند
●ملودیکا شما را خواننده کرد؟نه ! بعد از مدتی با نت ها ارتباط برقرار کردم و بعد از چند سال با گیتار آشنا شدم وبه این ترتیب موسیقی را ادامه دادم
یعنی بدون هیچ پیش زمینه ای به موسیقی آمدید؟درسال
های دوره راهنمایی بود که در مدرسه یک گروه سرود تشکیل دادم. مدرسه شهید
عباس پور بندرعباس بود. مجبور بودم آنچه را برای بچه ها در نظر دارم به
شکل آواز بخوانم. به این ترتیب کم کم شروع کردم ودر خفا برای خودم نواختم
و خواندم
●یعنی برای خودتان آهنگ هم می ساختید ؟بله
و جالب اینکه برای خودم خواننده هم انتخاب کرده بودم. برادرم خواننده من
بود. من گیتار می زدم و ملودی ها را می دادم تا او بخواند. اما قبل از
برادرم خودم مجبور بودم بخوانم
●پس آموزش ندیدید؟!نه
چون نمی شد امکانش نبود. اصلا کلاسی نبود که بخواهم بروم و آموزش ببینم.
می نشستم و به صدای خواننده ها گوش می کردم و آنها را کپی می کردم. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق می توانستم بفهمم که خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش هایی است
●ازچه کسانی تقلید می کردید؟فرقی نمی کرد. ازصدای خانم های خواننده گرفته تا خواننده های هندی و عربی و ایرانی و… همه را کاور می کردم و می خواندم
●پس با تقلید از دیگران خواننده شدید؟نه
انصافا ! قبل از اینکه خواننده بشوم عاشق شدم . به هر حال مگر می شود جوان
بود و عاشق نشد. عاشق که شدم نمی خواستم حرف های عاشقانه دل عاشقم را به
کسی بگویم
●پس با عاشقانه ها چه می کردید؟عاشقانه
هایم را روی کاغذ می نوشتم وبعد آن را می خواندم. با گیتارروی آنها ملودی
می ساختم. همین برایم انگیزه شد. البته دراین بین تشویق اطرافیانم بی
تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند در این امر کمکم کنند تا
اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم به دل ها می نشیند. در مهمانی ها و
مراسمی که می خواندم خیلی ها با ضبط صوت های کوچکشان صدایم را ضبط می
کردند. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانه چه از
نظر خوانندگی و گیتارزدن و…
●یعنی فکر می کنید الان صاحب سبک هستید ؟من خوانندگی را از سال ۷۱
جدی گرفتم واز همان سال سبک معنوی را برای خودم انتخاب کرده و ثبت کردم.
تا آن سال ها هم فعالیت آزاد می کردم و موسیقی جوان معنوی پاپ وجود نداشت.
من دوست داشتم که حتی اشعار و ترانه هایم معنوی باشد که درعین حمد و ثنا و
راز و نیاز و عبادت بشود با او ارتباط برقرار کرد. ●منظورتان چه کسی است؟منظورم خداست. حتی درارتباط با شعر نیز سعی کردم این حس را حفظ کرده باشم. احساس
کردم خیلی از شعرا توی باغ نیستند اما بالاخره آنچه که می خواستم اتفاق افتاد و بالاخره توانستم موفق بشوم اوج شما کجا بود؟ببینید من سال ۷۴
با گروه صبح بخیر ایران آشنا شدم. محمد جواد مباشر مدیر سفرنامه صبا بود
که دوستانه ومثل برادر بزرگ تر ازمن حمایت کرد. اوگفته بود که سبکی مثل
سبک من جایش در موسیقی ما خالی است. وقتی درآن برنامه خواندم با استقبال
عمومی روبه رو شد. به این ترتریب به تهران دعوت شدم و اجرای برنامه کردم.
وسط سال ۷۵بود که به تهران آمدم. ●دوستت دارم و… منتشر شد !نه پس از چند سال تلاش سال ۷۸
موفق شدم در کاستی به نام« حقیقت دارد» دو قطعه« بهاربهار» وبارانی را
اجرا کنم. با موزیسین های مطرحی چون تورج شعبانخانی حمید رضا صدری و بهنام
ابطحی هم کار کردم.البته در این میان با دوست خوبم فریدن خلعتبری آشنا شدم
وچند کار مشترک برای تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سال ها خیلی به من کمک
کرد تا این که بالاخره آلبوم عشق است را در سال ۷۸
تولید کردیم آهنگ هایی را که طی این چند سال ساخته بودیم درآن استفاده
کریدم. دراین آلبوم از اشعار و غزلیات استارمحمد علی بهمنی استفاده کردیم
که ازابتدا قرار بود فریدن خلعتبری تنظیمشان کند تا این اتفاق بیفتد.
●کلیت کار دلچسب شما بود؟بله
به خصوص وقتی که با هنرمند خوب و دوست بسیارارزشمندم پرویز پرستویی که
ستاره سینما نیز هست آشنا شدم. اواین افتخاررا به من داد که درکنارمن
غزلیات را دکلمه کند. دراین آلبوم من از دوستانی مثل بهنام ابطحی محمد رضا
و شادمهر عقیلی ونیز دکتر محمد رضا چراغعلی بهره مند شدم. ضمن اینکه سبک
خودم را هم پیاده کردم. این آلبوم و بوی شرجی توسط موسسه دارینوش به عرصه
آمد. ●یادم می آید که آلبومی داشتید با یک اسم خیلی خاص که الان حضور ذهن ندارم. گناغ گنو….؟گنوغ ! به زبان بندرعباسی یعنی دیوانه. ●دیوانه (همان بوی شرجی)چه شد؟این
آلبوم بعد از دو سال تاخیرتوانست به بازار عرضه شود. من تصمیم گرفته بودم
از نظر فرهنگی به معرفی فرهنگ مرزو بوم خود بپردازم تا مظلومیت را به جای
محرومیت در اذهان جا بیندازم. ●به کجا رسیدید؟موفق شدم. هرچند که با این آلبوم خصمانه برخورد شد چون گنوغ یک آلبوم معنوی بود نه بازاری! ●ازقبل پیش بینی چنین جایگاهی را کرده بودید؟شاید
باورتان نشود ولی باید بگویم بله ! من پیش ازاین آینده را پیش بینی کرده
بودم. چون خداوند به من نیروهایی داده بود که ایمان داشتم اگرپشتکارم را
قوی کنم قطعا موفق می شوم. به نظرم تمام انسان ها می توانند با ایمان و
پشتکار به آنچه که می خواهند برسند. من درزندگی حتی برای فهم نکات ریز و
ناشناخته کوچک تلاش می کردم. چون معتقدم تا رنج نکشی بهره ای از گنج نمی
بری. ●این همیشه برایم سوال شده که شما چرا با افراد متعددی کار می کنید؟به
خاطر تنوع است. من تجربه کردن را دوست دارم. دوست دارم با تازگی ها و تازه
ها آشنا شوم. اعتقاد دارم وقتی ما آدمها دوست داریم ازآب پاک وگوارا
استفاده کنیم وآب اگریک جا بماند می گندد کارهم اگرجریان نداشته باشد نمی
ماند و ماندگار نمی شود . دوست دارم با کسانی کار کنم که مثل آب تازه و
گوارا باشند. نوین گرا و مطبوع و مطلوب باشند تا مردم بتوانند با آنها
ارتباط برقرار کنند. من عاشق نو بودن و تازه بودن هستم. ●ماندن شما نتیجه این مسئله است؟مدیون
لطف خدا هستم. ماندن من نتیجه لطف خداست. ضمن اینکه همکاری شعرا تنظیم
کننده ها و دوستان موزیسین که همیشه دور و برم بوده اند و راهنمایی ام
کرده اند را نباید نادیده بگیرم . ●برای بودن چه آرلمان هایی مورد نیاز است؟مهم
تر از همه این است که آدم برای خود و موزیکش ارزش قائل شود و کارآمد باشد
و بهتر از همه اینها ازحس خوبی برخوردار باشد تا این حس را به مخاطب منتقل
کند. ●در موزیک شما همین طور است؟متنوع است و بسته به نوع آهنگی دارد که انتخاب می کنم. گاهی یک آهنگ است که کار را پیش می برد گاهی شعر است وگاهی تنظیم . ●صدای شما هم که بی تاثیر است؟!راستش
تا به حال به این موضوع فکر نکرده ام که بخواهم تاثیر صدایم را ازبقیه
سازها وبقیه عوامل بیشتر کنم. چون به این امر اعتقاد دارم که صدای خواننده
در موسیقی حکم ساز را دارد. باید از خواننده به عنوان یک ساز استفاده کرد
تا در جهت پیشبرد یک اثر کمک قابل توجهی کرد. اما گاهی پیش می آید که بین
این اجزاء هیچ گونه بالانسی نیست و آهنگساز برای صدای خواننده آهنگ می
سازد یا بر اساس قابلیت هایی که یک ملودی دارد و . . . این نقطه چین ها یعنی چه ؟یعنی
که بعد از همه اینها تنظیم مهم است. صدای خواننده و ملودی قدرت بیشتری
دارند وحرف اول را می زنند اما نهایتاً این تنظیم است که تکمیل کننده است. ●خواننده کجای قضیه است؟حضور
خواننده قطعا مهم ترین عامل قضیه است. چون اگر خواننده را ازیک آلبوم منها
کنیم می شود موسیقی بدون کلام ! پس وقتی پای خواننده باز باشد قضیه شکل
دیگری به خود می گیرد. ●در آلبوم های بعدی شما نیز چنین اتفاقی می افتد؟آلبوم
های بعدی من قطعا هماهنگی های لازم را خواهند داشت. حتی با آلبوم های
دیگرمتفاوت خواهند بود. قرار است کارهای بعدی با شکل و شمایل جدیدتری
ارائه شود.اجراهای تازه با نگاهی تازه به مخاطب عام. ●ردپای دوستان قبل هم درکارهای جدید دیده می شود؟بله.
حضوردوستان درکارجدید مغتنم است. همچنین حضوربهروزصفاریان که یک حضورخاص
است. چون جزء معدود موزیسین های حرفه ای پاپ و تنظیم کننده هاست.من احترام
خاصی برایش قائلم. ضمن اینکه شاهد یک آلبوم با سبک وسیاق جدید تر ازمن
خواهید بود. ●می شود بگویید چرا اینقدر از مصاحبه فرار می کنید؟برای اینکه فکر می کنم هر وقت حرفی برای گفتن داشته باشم باید حرف بزنم. تا به الان حرفی برای گفتن نداشته ام. هروقت احساس کنم حرفی برای گفتن دارم درخدمت شما و دوستان هستم. ●فکر می کردم الان هم کلی حرف برای گفتن داشته باشید؟!حرف
که همیشه هست و ما هم همیشه حرف برای گفتن داریم. منتهی گاهی شرایط اجازه
نمی دهد بیش از حد صحبت کنیم . فقط می توانم بگویم برای آنها که دوستم
دارند و ندارند آرزوی موفقیت می کنم.
از ناصر و زندگی اش بیشتر بدانیم
چطور شد که خواننده شدید ؟از
آشنایی با همسرم و ایجاد یک ارتباط قلبی و عشق و احساس وابستگی عاطفی باعث
آن شد که ملودی هایم رنگ و بوی تازه ای به خود بگیرد و شعر تازه ای بگویم
وچون آهنگ هایم را با گیتار اجرا می کردم باید که خودم هم می خواندم , نتیجتا خواندم که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت و این آغاز من و تولد دوباره من بود . چرا موسیقی پاپ را انتخاب کردید ؟به علت اینکه در ۲۰
سال اول انقلاب این سبک موسیقی تقریبا محو شد و موسیقی سنتی و اصیل تماما
جای آنرا گرفت و از سویی دیگر بازار کاستهای غربی و خارجی در داخل بسیار
رونق خوبی داشت و جوانان ما تقریبا صد در صد از موسیقی پاپ خارجی و لس
آنجلسی استفاده
می
کردند . از این رو تصمیم به ایجاد موسیقی پاپ داخلی گرفتم که هم از محتوای
خوب و معنوی برخوردار باشد ( از نظر شعر ) و هم از نظر موسیقی مقبول حال و
نشاط جوانان باشد . که بحمدالله می شود گفت موفق هم بوده ام . دست باعث و یاری کننده درد نکند .
موسیقی در مسیر شما قرار گرفت یا انتخابش کردید ؟می توان گفت از بچگی موسیقی تاثیر خاصی در روح و روان من
می
گذاشت . تا این حد که حتی مادر عزیزم می گوید در زمانی که طفلی بیش نبوده
ام به موسیقی با توجه کامل گوش می کردم و حتی اگر در حال گریه بودم با
موسیقی آرام گرفته ام خوانندگی چقدر درونیات شما را راضی می کند ؟تا حدود زیادی . زیرا به این صورتی که این حقیر با موسیقی زندگی می کنم , می توان به جرات گفت که موسیقی خوب , روح آدمی را به نوعی آرام و آسوده می دارد و نظم خاصی به سیستم متعادل کننده روح و جسم می بخشد . * اولین ترانه ای که خواندید چه نام داشت و در آن لحظه چه احساسی داشتید ؟اولین ترانه ای که برای مردم در تلویزیون اجرا نمودم , قطعه عزیز سمفونی” محمد (ص)” نام داشت و وقتی که پخش شد , احساسم این بود که روح رسول الله (ص) هدیه ناقابل مرا پذیرفتند و بسیار از حس معنوی سر مست و مسرور شدم . فکر می کردید یک روز خواننده مطرح و مشهور شوید ؟اگر حمل بر هیچ موضوع خاصی نباشد باید عرض کنم ازطفولیت این موضوع را تا حدود زیادی حس کرده بودم . از اینکه محبوب و مشهور هستید , چه احساسی دارید ؟احساس می کنم مسئولیت من روز به روز سنگین و سنگین تر می شود . زیرا اهداف برای من…
وصل روح آدمی به خداوند متعال است .آرامش معنوی خواست همه ی سینه هاست . این رسالت سبک موسیقی من است وقتی که صدا و تصویر شما برای اولین بار پخش شد چه احساسی داشتید ؟به آینده امیدوار شدم . نتیجه این امید تلاش بیشتر من در این عرصه شد . * اولین کسی که صدای شمارا شنید و به شما تبریک گفت چه کسی بود ؟برادر ارجمندم محمد ولی انصاری * موسیقی پاپ را چگونه ارزیابی می کنید ؟موسیقی
پاپ در آغاز حرکت بسیار خوبی را دنبال می کرد ولی چندیست که گویا به خواست
افراد تهیه کننده از مسیر خود خارج شده و راه دیگری را پیش گرفته است که
کمی نگران کننده به نظر می رسد . البته یقین دارم که این وضعیتی کاملا زود
گذر است و سامان این سبک به زودی فراهم خواهد آمد . نظر
شما در مورد خوانندگان پاپ جدید چیست و این روند که هر روز خوانندگان
جدیدی به موسیقی پاپ راه پیدا می کنند چگونه بر آورده می شود ؟نظر
بخصوصی ندارم . خوب است که هنرمندان این خاک در عرصه موسیقی مطرح شوند و
در مورد خوانندگان جدید باید عرض کنم هر کسی به سهم خود خوب است . البته
باید عرض کنم که کار نیکو کردن از پر کردن است. چقدر اهل موسیقی اصیل و به عبارتی سنتی هستید ؟ تا حالا فکر کرده اید که قدمی در راه موسیقی سنتی بردارید ؟من
تا حدودی علاقه مند به موسیقی اصیل ایرانی هستم و ارادت خاصی به اساتید
این فن دارم و در خصوص موسیقی سنتی و بومی هرمزگان , در حال تحقیق ویژه ای
برای بازسازی و اجرای آن سبک و تلفیق آن با موسیقی مدرن امروزی می باشم . * برای پیشبرد موسیقی پاپ چه توصیه هایی دارید ؟با
شناسایی افراد کار آمد و متعهد و حمایت این عزیزان , به نظر می رسد که افق
های تازه ای گشوده می گردند و پیشرفت بهتری حاصل خواهد شد . * خوانندگان مجله , نامه نوشته اند که آهنگ ” ناصریا ” به چه زبان و آهنگیست ؟ ” ناصریا ” به زبان فارسی دری اجرا شده و با لهجه بندر عباسی
.*از
خانواده تان بگویید.از همسرتان که در فعالیت های هنری شما چه نقشی
دارند؟ویا اینکه اهل هنر هستند؟در زمینه موسیقی با همسرتان مشورت می کنید؟ من در سال ۶۷با خواهر یکی از دوستان عزیزم ازدواج کردم که حاصل آن وصل ۳فرزند می باشد به نامهای نوید ۱۲ساله پسرم , نازنین دخترم ۹ساله و نامی پسر کوچکم ۶
ساله . همسرم همیشه مشوق من بوده و هست . او همیشه مرا همراهی نموده و
برای پیشرفت من کمال صبر و حلم را پیشه داشته است . ایشان تا حدودی به
سازهای پیانو و گیتار آشنا هستند و می توانم بگویم بهترین ملودی هایم را
با مشورت همسرم ساخته و پرداخته ام . * آیا بچه های شما علاقه ای به خوانندگی دارند ؟دخترم به خوانندگی علاقه خاصی دارد . * در خانواده شما مثل پدر , مادر , خواهر , برادر در عرصه هنر فعالیت دارند ؟برادر بزرگم با ارگ آشنایی دارد , برادرم علیرضا نقاش و گرافیست خوبی است , و برادر کوچکمان عقیل به فن صدا برداری و ضبط علاقه مند است .
*
یک مقدار خصوصی تر اگر اجازه بدهید سوال کنیم که هنر آشپزی خانمتان را چطور ارزیابی می کنید؟آشپزی همسرم به نظر من بسیار لذیذ و دلچسب و بر وفق ذائقه بنده بوده و هست .
*بهترین دست پخت همسر شما ؟غذا های محلی بندر عباسی و ماکارونی مخصوص خودش . به غیر ازموسیقی به هنر دیگری هم مشغول هستید ؟بله , گاها دستی در نقاشی , طراحی , کار با چوب , مجسمه سازی و غیره دارم . راستی در کار خانه به همسرتان کمک می کنید که می کنم نه ؟ شما چه جوابی می دهید ؟در صورت امکان , با کمال میل و رغبت وقتی
از همسرتان ناراحت می شوید چه برخوردی می کنید ؟تا حالا شده عصبانی هم
بشوید ؟ چرا که اهل جنوب هستید و عصبانیت خاص مردان جنوبیست ؟عصبانی
بودن هیچ ربطی به جنوبی بودن و شمالی بودن ندارد . بسیار معمولی هستم و
طبیعتا گاهی از کوره در می روم ولی حتی المقدور طی تجربه آموخته ام که
صبور باشم و خشمم را فرو بخورم .
لازم به توضیح است که اگر در منزل عصبانی بودن من روحم را فرا گیرد بیشتر از ناحیه شیطنت فرزندانم می باشد تا همسرم. برای عید به کجا سفر می کنید ؟ زادگاه همیشه پایدارم بندرعباس.خاک پاک جنوب سال تحویل که سال نو است و همه در حال دعا کردن و آرزو کردن هستند , شما چه آرزویی دارید ؟ آرزوی من این است که : خداوند مرحمت نماید و روح مرا از
وابستگی به دنیا و تعلقاتش رها سازد تا در آسودگی و آزادگی به هدفم
بپردازم و بتوانم خدمتی بکنم به این مردم خوب و صبور و عزیز . و سالی پر
بار و پر نشاط را برای مردم از خداوند خواستارم . درد دل و ناگفته ای دارید , سرا پا گوش هستیم…
شاید
عرضی بیهوده باشد ولی مثل اینکه از هنرمندان هم ردیف و هم صنفم توقعی دیگر
داشتم . همیشه با آغوشی گرم و سینه ای مالامال از عشق و دوست داشتن و نصرت
به هم نوع و هموطن پا به این عرصه گزاردم ولی مثل اینکه همیشه تنها در
میان امواج خروشان نا امنی عاطفی , فقدان مردانگی در عرصه هنر حرکتی سخت
داشته باشم .
ای کاش می شد عزیزان این خاک از کوچک و بزرگ به ابتدا بدانند که این حقیر به دنبال عشق و دوستی و مهربانی هستم و دیگر هیچ .
به امید افقی روشن برای فردایی بهتر در سایه پر مهر .
تنها یار و یاور الرحمن الرحیم .این حدیث بگذار تا وقت دگر
آثار زنده یاد ناصر عبداللهی؛
آبوم ماندگارآلبوم دوستت دارمآلبوم هوای حواآلبوم عشق استآلبوم بوی شرجی
و آلبوم رخصت که به صورت اتود خوانده شده است.
آثار دیگر ناصر عبداللهی؛
تو رو می خوام
بهار بهار! نارد زیادم بیتم تویت سوگ سهراب (نوشتن لیریک) شب یلدا ( از آلبوم قلب طلائی از شهرام زندی ) آهنگ، تنظیم دلدار ( از آلبوم قلب طلائی از شهرام زندی ) {آهنگ، تنظیم
دیریا موجن (نوشتن لیریک)
و همینطور آلبوم های معنوی ناصر با نام رام و آثار منتشر نشده ای که در آرشیو یک سری از دوستان ایشان موجود است.
ناصر
عبداللهی متاسفانه در تاریخ دوم آذرماه 1385 به دلایل مرموز و نا مشخصی به
کما رفت و پس از 27 روز کما در تاریخ 29 آذر 1385 به دیار باقی شتافت.
پیکرپاک این هنرمند فرزانه و خونگرم جنوبی در زادگاهش شهر بندر عباس در قطعه نام آوران بهشت زهرای بندرعباس به خاک سپرده شد.
بعدها دلایل فوت ناصرعبداللهی توسط منابع رسمی و غیر
رسمی ضربه به سر و مسمومیت دارویی اعلام شد که هیچ کدام از اینها هنوز به
صورت رسمی تایید نشده است اما چیزی که بیشتر عنوان شده این است که ناصر
عبداللهی توسط فرد یا افراد ناشناسی به قتل رسیده است...
بهت نگفتم تا حالا، اینکه چقدر دوست دارم، اما حالا بهت میگم ، بی تو دارم کم میارم... ناصرعزیزکاش حالا اینجا بودی تا درآغوشت می گرفتم و می گفتم که چقدر دوستت دارم، کاش می دانستی که بعد از تو دیگر صدا وحنجره ای ناب پیدا نشد،کاش می دانستی که با رفتن تو آن سبکی که تو خالقش بودی دیگر زنده نشد، تو چه کردی با دل ما که اینگونه شیفته نگاهت شدیم،شیفته صدایت شدیم ،شیفته خوبیهایت شدیم تا با گذشت هفت سال ازرفتن زود هنگام و غریبانه ات فراقی که بردلهای بی قرارمان باقی گذاشتی هنوزتازه باشد. براستی که به معنای واقعی یک هنرمند بودی،تویی که ویژگیهای بسیارارزشمندی را درخود داشتی وبی شک همه این خوبیهاست که تا به امروز دلهای همه عاشقان ودوستدارانت را به یادت زنده نگه داشته است تا آنها باردیگر ازتو سخن بگویند. یکی ازمجله های موسیقی به مناسبت هفتمین سالگرد زنده یاد ناصرعبداللهی عزیز گفتگوهایی با تعدادی ازدوستان وهمکاران این بزرگوار درنشریه خود به چاپ رسانده است وازآنها خواسته تا برای ما روایتی متفاوت ازآشنایی شان با ناصر،حس مشترکشان،وخاطراتشان بگویند. با هم صحبت های این عزیزان را خواهیم خواند. Image may be NSFW. Clik here to view.
مهران سراجیان: مردم داری اش او را ماندگار کرد
ناصرعبداللهی به شدت فرد مردم داری بود وبه معنای واقعی یک هنرمند مردم دار بود و دوست داشت هرکاری که انجام می دهد به نوعی برای مردم باشد وخب درنهایت همین حس هم باعث شد که او درمیان مخاطبان به ماندگاری برسد. اودرشوخ طبعی زبانزد بود و به گونه ای با افراد برخورد می کرد که همه جذب او می شدند.
• ناصر اهل تقلید نبود ناصرعبداللهی صدای خاص خودش را داشت، او به هیچ عنوان اهل تقلید نبود وبه همین خاطر صدای او را نمی توان با خواننده دیگری مقایسه کرد، این درحالی است که بسیاری ازخواننده ها، حتی مطرح، موفقیت شان را مدیون تقلید صدا هستند. صدای او به حدی منحصر به فرد بود که با گذشت سالها من هنوز مجذوب صدای او هستم وبه نوعی برایم تازگی دارد.
•کنسرت های ناصررا ازیاد نمی برم دربین اهالی موسیقی معمولاً خواننده ای توانا به شمار می رود که اسیج قوی داشته باشد وخب این فاکتوری بود که ناصرازآن برخوردار بود به گونه ای که من نظیرآن را کمترمی دیدم، اجرای پرقدرت او درآن مقطع زبانزد خاص وعام بود و بسیاری دوست داشتند که اجرای اورا از نزدیک ببینند، مخاطبانی که به کنسرت او می آمدند معمولاً از اجرای او لذت می بردند.
• حکایت آشنایی من وناصر من وناصر، سالها قبل به واسطه بهنام ابطحی با هم آشنا شدیم، وقتی همدیگررا دیدیم درمورد مسائل مختلفی با هم صحبت کردیم تا اینکه حرف به قطعه ‹ناصریا› که به نوعی معروف ترین قطعه او به شمار می رفت، کشید من هم با فلوت، ملودی این آهنگ را برای او زدم، وقتی او شنید بسیارخوشش آمد، احساساتی شد وهمان جا بود که ازمن خواست با یکدیگر همکاری کنیم وازآنجا به بعد همکاری های خوب بسیاری با هم داشتیم. • ناصربدون گروه هم صحنه را می گرداند برکسی پوشیده نیست که بسیاری ازخواننده های پاپ موفقیت شان را مدیون گروه موسیقی شان هستند واگر موسیقی را از قطعه ای که اجرا می کنند حذف کنید چیزی برای ارائه ندارند، درحالی که درمورد ناصراین موضوع اصلاً وجود نداشت او می توانست یک کنسرت را تنها با یک گیتارو بدون همراهی ارکستر به بهترین شکل ممکن اجرا کند، درهرحال کمترین خواننده ای ازچنین توانایی برخوردار بود.
اهورا ایمان:
• حکایت آشنایی من وناصر سال ها قبل زمانی که دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه علامه طباطبایی بودم و به نوعی با قطعات ناصرآشنا شدم آن زمان او درتهران زندگی می کرد صدای او به قدری روی من تآثیرگذاشت که تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم وازاو بخواهم یکی از ترانه های من را اجرا کند این اولین باری بود که من با یک خواننده تماس می گرفتم و ازاو می خواستم ترانه ام را بخواند، تا آن روز وحتی بعد ازآن هیچ گاه برای من چنین اتفاقی نیفتاد، اما به قدری ازصدای او خوشم آمده بود و حس می کردم او توانا است که برای من چنین چیزی اصلاً اهمیت نداشت وقتی به اوزنگ زدم وباب آشنایی بین ما فراهم شد ناصرمتوجه شد که من اصالتم به کرمان برمی گردد، اوخیلی خوشحال شد چرا که او چند قوم وخویش دراین شهرداشت ازطرفی من چند سالی دربندرعباس زندگی کرده بودم وهمین موضوع باعث شد که حرفهای زیادی را برای گفتن داشته باشیم، چون من هم مانند او علاقه زیادی به جنوب داشتم.
• بوی شرجی ما را به هم نزدیک کرد من وناصر به واسطه زندگی درجنوب حرفهای مشترک زیادی را برای گفتن داشتیم. هردوی ما هوای شرجی جنوب، حرف های مردم این خطه وبوی دریا را می فهمیدیم و این موضوع ما را به هم نزدیک می کرد و باعث می شد تا حرف های مشترک زیادی را برای گفتن داشته باشیم. • بعد ازناصرعصرغزل خوانی به پایان رسید ترانه ای که بیش ازهر ترانه دیگر، من را به یاد ناصرمی اندازد ترانه بود که من برای او سروده بودم وبا این مطلع شروع می شد ‹ ستاره بود غزل بود ترانه بود وتو بودی ...› ناصردرخواندن غزل مهارت خاصی داشت واکثر آثاری که او می خواند با اقبال مخاطبان مواجه می شد، وقتی او ازمیان ما رفت دیگر کسی نتوانست به اندازه او درغزل خوانی موفق شود وبه نوعی حتی عصرغزل خوانی به پایان رسید. به نظرمن ناصربیشترازآن که ترانه خوان باشد غزل خوان بود.
• هیچ کس نمی تواند جای ناصریا را پر کند برای بسیاری ناصرازجایگاه ویژه ای برخوردار بود به عقیده من آن چیزی که ناصررا ماندگارکرد جدا ازصدای خوبش، خلق وخوی او بود. او رفتار بسیارانسانی داشت وهمین خصوصیاتش باعث شد که تا به امروزهیچ کس نتواند جای او را پر کند.
• به عقیده ناصرجهان موسیقی مدیون شعربود ناصرنگاه بسیارغنی نسبت به موسیقی داشت او برای شعرهمواره ارزش زیادی قائل بود وبه همین خاطر هیچ گاه برای پرداخت دستمزد با ترانه سرایان چانه نمی زد چرا که براین باوربود که جهان موسیقی مدیون شعرا است و بر این باور بود که خواننده ها صرفا ً راویان حس شعرها هستند.
• حس مشترک میان ما: اتفاق عجیبی که بین من وناصروجوود داشت، این بود که هروقت به همدیگرفکر می کردیم فوری به هم نزدیک می کردیم یعنی امکان نداشت من به ناصرفکرنکنم وایشان به من زنگ نزنند عکس این موضوع هم وجود داشت.
مهرداد نصرتی :
ناصرشبیه به یک آرزو بود
ناصربرای کسانی که دوستش دارند شبیه به یک آرزو شده و کسانی که دوستش دارند احساس نمی کنند که او را ازدست داده اند. اگرچه ناصرروی زمین نیست اما احساسش کاملاً وجود دارد و حضور دارد.
• نبود ناصر بیش از پیش حس می شود دراین برهه زمان ازعرصه موسیقی پاپ نبودن ناصرکاملاً احساس می شود وما متوجه شده ایم که چه دردانه ای را ازدست داده ایم. ما فهمیده ایم که چه اسطوره ای می توانست درکنارمان باشد ومی توانست به حس وحال همه ماها درتمامی شرایط زندگی کمک کند، نه تنها برای بچه های موسیقی بلکه برای تمامی کسانی که دوستش دارند می توانست پشتیبان احساس،روح، ودل آنها باشد.
• ناصرزندگی من را تغییر داد خوشحالم که دراین دوره اززندگی ام با شخصی به نام ناصرعبداللهی آشنا شدم، کسی که زندگی وروحیه من را عوض کرد،کسی که رسم وراه زندگی را به من آموخت. امیدوارم من هم مثل او بتوانم خدمتگذارمردم باشم.ناصرهمیشه روی استیج این جمله را می گفت: ‹ عرض سلام وادب دارم خدمت شما عزیزانی که هرچه داریم ازشماست.› و بدا به حال کسانی که در مورد ناصربه توهین، تحقیر یا هردلیلی دوست دارند شخصیت او را کوچک کنند وشایعات بیمارگونه ای در مورد این شخص بزرگ و بالای ناصربسته می شود و خدا هیچ وقت ازسر تقصیراینها نمی گذرد، ما هم همین طور واین افراد را دوست نداریم.
• ناصرانسان عادی نبود ناصرعبداللهی به هیچ عنوان یک انسان عادی نبود وحتی می توانم بگویم اصلاً زمینی نبود، اوازجای دیگرآمده بود،برای آوردن خبرهای خیلی خوبی که درترانه هاش کاملاً منور و روشن است. کارخودش را انجام داد وامیدوارم من وسایر دوستان افتخارداشته باشیم ان شاء الله راهش را دامه بدهیم وبخش بعدی ازکارش که باقی مانده را انجام دهیم.
محمد علی بهمنی: • به سر ناصر هوای حوا زد و رفت وقتی ناصربا من تماس گرفت وگفت قصد دارد این ترانه را اجرا کند به او گفتم این کار را انجام ندهد. آن هم به این دلیل که پیش ازانقلاب خواننده ای آن را اجرا کرده بود واتفاقاً من هم آن کاررا دوست داشتم، اما درنهایت چون خیلی دوستش داشت، بالاخره کارخودش را انجام داد واین ترانه را اجرا کرد وقتی ازش پرسیدم چرا آن کار را خواندی؟ گفت دوستش داشتم. من هم الان معتقدم به دلیل حال وهوایی که داره و اتفاقاً فاصله خواندن این تراک با فوت ناصرزیاد نبود. بعد از فوتش هربارکه این تراک را با صدای ناصرمی شنوم، بیشترازخواهشی که داشتم بابت این که آن را نخواند، پشیمان می شوم، منتهی دراین میان چیزی که من را ناراحت می کند، این است که این قطعه من را یاد فقدان ناصرمی اندازد.
• همنشینی با ناصردر بندر من با ناصردربندرعباس زندگی می کردم وبه این خاطرکه درشهرستان افرادی که هنرمشترکی دارند زودتربا یکدیگرپیوند می خورند، سال های سال با هم دوست بودیم و رفت وآمد داشتیم وحس همدیگر را درک می کردیم.
• ناصرباعث ارتقاء سطح سلیقه مخاطبان می شد متآسفانه طی سال های اخیر ما دیگر شاهد شنیدن کارهای خوب نیستیم ومتآسفانه دیگر قطعات زیاد خوبی را درموسیقی نمی شویم وهمین موضوع باعث شده که سلیقه جوان ها، تخریب شود اما درهرحال بودن ناصریا هرخواننده دیگری که موسیقی شناس باشد می تواند کارهای خوبی را خلق کند که قضاوت مردم به ساده گرایی نینجامد. دراین میان خواننده های خوبی هم داریم که اتفاقاً انتخاب های خوبی هم دارند واگرخدایی نکرده به هردلیلی روزی نباشند، افراد دیگری جای آنها را خواهند گرفت.
• فریدون شهبازیان هم شیفته کارهای ناصربود او ازهمان ابتدا شناخت خوبی به موسیقی داشت واین را می توان ازظرافت هایی که درآثارش هست متوجه شد. حتی فریدون شهبازیان همیشه درمورد ناصرمی گفت: موسیقی ناصرخیلی خوبه وبه همین دلیل هم شهبازیان زمان زیادی را روی صدای ناصرگذاشت.حتی این مسئله درمورد انتخاب شعرهم وجود داشت.
مهدی کاشی: • بزرگترین خصلت ناصرخوش قلبی اش بود
بزرگترین خصیصه ناصرخوش قلب بودنش بود اوهمیشه به دید مثبت به همه چیزنگاه می کرد. می گفت آدم نباید مغرورباشه وگذشته اش رو فراموش کنه، چرا که هنرمندان با حمایت مردم دیده شدیم ونباید این نکته را فراموش کنیم. اگر من به این جایگاه رسیدم به خاطرلطف خدا وحمایت مردم بود.
• جذب صمیمیت ناصرشدم دهه هفتاد من درعرصه موسیقی فعالیت می کردم ونوازنده گیتارکلاسیک بودم.ازطریق یکی ازدوستانم با ناصرآشنا شدم، هیچ وقت یاد نمی رود یک شب به منزل ناصررفتیم وبرخورد صمیمی اش من را حسابی به خود جذب کرد وهمانجا سرآغازی برای دوستی مان بدل شد. با وجود این که همواره با بسیاری ازهنرمندان دیگرکار می کردم اما درکنارناصربودن برایم آرامش خاصی داشت.
حسین متولیان: • آفتاب جنوب روی دوشش بود آشنایی با با ناصربرمی گردد به ترانه ای به نام بت گر. یادم است روزی افشین سیاهپوش این ترانه را ازمن شنید وبلافاصله گفت که ناصراین کاررا دوست خواهد داشت، آن زمان به تازگی آلبوم ‹دوستت دارم› ناصر روانه بازارشده بود، من هم تلفنی این ترانه را برایش خواندم. ارتباط اول ما آن هم ازطریق تلفن آن قدرصمیمی بود که حس می کردم که انگارسالهاست که او را می شناسم! به تعبیر من، او فردی بود که آفتاب جنوب را روی دوشش گذاشته بود وبه تهران آورده بود. بعد ازآن ارتباطم با ناصربیشترشد تا اینکه او برای جمع آوری کارهای عرفانی ازمن دعوت به همکاری کرد وگفت دوست دارم برایم ترانه هایی بنویسی که درآنها گفتگو با خدا و مدح اهل بیت باشد. بعد ازآن برای تیتراژ برنامه ای کاری را با هم ساختیم به نام ‹رنگ شب› که با این نام هم منتشرنشد، اما بارها ازتلوزیون پخش شد. من وناصربا هم کارهای بسیاری انجام دادیم اما همه شان پخش نشدند وقسمت بود که درآرشیو شخصی ناصر به صورت ماکت بمانند و برای من فقط این که دوستی دارم ویک لبخند زیبا، مهم تراز این مسائل بود.
• شناخت ناصرازشعر بی نظیربود یکی دیگر از ویژگیهای خوب کاری ناصر،شناخت شعر بود و به جرأت می گویم که بین خواننده های بعد ازانقلاب هیچ خواننده ای به اندازه او غزل نخوانده است. مدتی باب شده بود که اکثرخواننده برای گرفتن مجوز،یک کارمذهبی را درآلبوم خود می گذاشتند اما قبل ازهمه این تب ها، ناصرهمیشه ارادت خاصی به ائمه داشت ودرهمه آلبوم هایش حتی شده یک تراک برای این خاندان خوانده بود.
• وجود ناصر برایم برکت داشت آنقدر وجود ناصر برایم برکت داشت که هنوز هم اثرات این خوش یمنی وبرکت شامل حالم است. دوستانی خوب که هنوز هم با آنها ارتباط دارم. هیچ یک ازدوستانم برایم ناصر نشدند آنهم به این دلیل که ویژگیهای خاصی در وجود این فرد نهفته بود.
• مأموریت ناصربیان حرفهایی ازجنس خدا بود
یکی ازخاطرات دیگر و البته خوبی که دارم مربوط می شود به کنسرت های ناصر. یادم است بعد ازیکی ازاجراهایش، خانمی با شنیدن تراک ‹یا فاطمه بنت نبی› آمد وبه ناصرگفت شما چی خوندی؟ با آوردن نام این بزرگوار تمام بدنم لرزید وبه گریه افتادم! به عقیده من مأموریت ناصربیان حرف هایی ازجنس خدا بود.
نوروز امسال مثل سالهای گذشته سفری داشتم به بندرعباس و البته که سفر به بندرعباس همواره همراه خواهد بود با رفتن بر سر مزار ناصر عبداللهی عزیز که البته بخش مهمی از این سفر برای من و همسرم است.
در این مدت بارها به ناصریا سر زدیم که البته چند تن از دوستان خوبمون رو هم اونجا ملاقات کردیم.
من چند عکس از این چند بار برای شما گرفتم که براتون اینجا قرار میدم تا اونهایی که دوست داشتن تو اون روزا بندرعباس و بر سر مزار ناصریای عزیز باشن اما نتوستن بیان لا اقل با دیدن عکسها دلشون آروم بگیره...
یکی از دوستانمان که اتفاقا سید هم هستن کلیپ زیبایی ساختن از آهنگ احمد ثانی که حاوی تصاویری از اجراهای ناصرعبداللهی هست که شاید کمتر جایی دیده شده باشن.
این دوستمون این کلیپ رو به عنوان عیدی تقدیم کردن به روح پاک ناصرعبداللهی عزیز و تمام طرفداران این هنرمند عارف و بزرگوار
امروز در فیس بوک قطعه ای از اسحاق احمدی شنیدم که آقای کریمیبه اشتراک
گذاشته بودند که یکی از نوحه های اصیل جنوبی است و برگرفته از عزاداری مردم بندرعباس می باشد و بسیار شنیدنی و زیبا بود.
این روزها محرم حسینی است و این قطعه نیز همخوانی و تناسب دارد با حال و هوای این روزهای آنان که مهر حسین بر دل دارند ...
به همین دلیل آن را برای دانلود در وبلاگ قرار میدهم و همچنین پیشاپیش تاسوعای حسینی و عاشورای حسینی را به تمام شیعیان جهان تسلیت میگویم و امیدوارم منش حسین که رشادت و شجاعت و مقاومت در برابر ظلم بود سرمشقی باشد برای تمام حق جویان و حق پویان جهان.
دوستان این عزیز این متن ترانه ای هست که مرجان عزیز برای ناصر عبداللهی سروده و برگرفته است از آهنگ ماه من ناصرعبداللهیو خوانده شده توسط یلدا برای ناصر عزیز
به مناسبت سالگرد این روزهای تلخ که دوران کمای ناصریای عزیز می باشد این آهنگ را که بسیار زیبا و با احساس نیز اجرا شده تقدیم می کنم به شما دوستداران و عاشقان ناصر عبداللهی و روح پاک و بزرگ این هنرمند فرزانه.
سلام خدمت تمام دوستان عزیزم همونطوری که اطلاع دارید فردا 29 سالگرد پدر هستش و بین ساعات 3 تا 5
بعدازظهر به مناسبتـــ ششمین سالگرد پدر مراسمی رو در آرامستان ( باقو )
بندرعباس - قطعه هنرمندان در نظر گرفتیم ، منتظر حضور گرمتون هستیم
دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ورکشید ، آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن ، خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی ، آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت ، خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
چهارشنبه ای غم انگیز و دردی تمام نشدنی در سینه و بغضی در گلو مانده...
امروز روز سالگرد پرواز مظلومانه توست ناصریای بزرگ
ناصریایی که شاید خیلیها تلاش کردند کوچکت کنند...
چه زمانی که در قید حیات بودی و چه پس از مرگت و چه حتی حالا پس از گذشت شش سال اما...
تو حالا بزرگتر از همیشه روبرویم ایستاده ای و لبخند مهربانت خود گواه بر همه چیز است ...!
گواه بر همه آنچه که می گفتی و می خواستی...
می خواستی که همه جا مملوء از عشق باشد و دوستی
می خواستی که یاد خدا را در دلها زنده کنی و عطر معنویت را همه جا بگسترانی ...
می گفتی که آه مظلوم بی پرده است و بی واسطه به خدا می رسد و مطمئنا همین خواهد شد
شاید ما خیلی تو را نفهمیدیم ناصر اما این را مطمئن باش که سعی خود را کرده ایم و می کنیم که لااقل ذره ای مانند تو باشیم...
زلال و صاف و دریایی...
شنیده ایم قلبت مانند آفتاب مملوء از نور و عشق بوده روراست و صادق بودی مهربان و شوخ و پرانرژی ودروغ همواره با لبانت غریبه بوده ... چیزی که این روزها همه جا باب شده و حتی تو هم طعم تلخش را چشیده ای...
دروغ ها و تهمت ها جدا از واقعیاتی که بیان نشدند بر پیکره تو چه ضربه ها وارد نکردند اما این را می دانم ناصر همانطور که خودت خواندی" عشق تو حقن " و آن حق همواره به حق دار خواهد رسید و تمام کسانی که تو را به باد تهمت و افترا گرفته اند روزی تاوان تمام نامهربانیهایی خود را پس خواهند داد و آن روز هم تنها تو می مانی و قلب بزرگ و مهربانت و روح بزرگ و ملکوتیت...
همانطور که حالا مانده ای و روز به روز بیشتر و بیشتر می شوی...!
ناصر تر از قبل و محبوب تر و بزرگتر...
Image may be NSFW. Clik here to view.
امروز حال خوبی ندارم ناصر
یلدا؟ یلدا برای من بدون تو نامفهوم است و تا همیشه خواهد بود...
یلدای ما شبی بود که تو رفتی و هنوز آن شب سیاه تمام نشده...
گرچه سعی کردیم با یادت و با نجواهایت و مهربانیت قلب خود را روشن کنیم اما ناصر بدان که بدون تو بدون حضور مرد پر شکوهی مانند تو همه روز و شبهایم یلداست و تمام نشدنی ...
و البته تو هم تمام نشدنی هستی ناصریا...
امروز ششمین سالگرد پرواز مظلومانه توست بی آنکه خیلی چیزها گفته شود و شاید هنوز هم وقتش نرسیده... ما دیگه صبور شده ایم ناصر اما به حق تمام مهربانیهایت به حق صداقتت به حق مهر و عشقت به حق معنویتی که قلبت را روشن کرده بود دعا کن روزی برسد که پرده ها بیفتد و عیان شود هر آنچه باید دیده شود...
روحت شاد بزرگ مرد موسیقی و عرفان...
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع ( مناسبتهای خاص) بر روی همین لینک کلیک کنید.
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
یاد گریه های کودکانه ات و لحظه ای که چشمان پر محبت و شادیت را بر این دنیا گشودی
آری امشب شب میلاد توست ناصریا
Image may be NSFW. Clik here to view.
ناصریای دریایی
ناصریای برفی
ناصریای خاکی
ناصریای زیبا دل معنوی...
امشب شب میلاد توست و چه فرخنده شبی است
شبی که خدا تورا به این دنیا هدیه داد...
با اینکه به ظاهر نیستی اما حضورت را بیش از هر زمان دیگر احساس می کنم و به غمی که در قلبم می تپد رنگ شادی می بخشم و می گویم: میلادت مبارک ناصریا
هستیم تا هستی...
دوستان عزیز با کمال تاسف خبر دار شدیم پدر بزرگوار آقای اسحاق احمدی از دوستان ناصر عبداللهی عزیز به رحمت خدا رفته اند ضمن عرض تسلیت به ایشان از شما می خواهیم برای شادی روح این پدر بزرگوار فاتحه ای قرائت بفرمایید.
چندی
پیش یادآورروزهای غم انگیزو وداع تلخ با هنرمند دوست داشتنیمان بود.خاطره
ای تلخ وناگوار، که هرگزازذهنمان پاک نخواهد شد. قطعاً دراین ایام خیلی
ازدوستدارانش منتظرند تا بلکه بتوانند به این مناسبت دورهم جمع شده
وباردیگریادش را زنده نگه دارند، ولی شاید دیگربرایمان عادی شده باشد
ازاینکه وقتی به آذرماه رسیده وزمان سالگرد ناصرعبداللهی فرا می رسد،دیگرنه
خبری از برگزاری مراسمی هست ونه یادمانی، اگرهم باشد،بی سروصدا وبدون
اطلاع
قبلی! اما بازخوب است دراینجا هرگاه که بخواهیم می توانیم یاد اورا گرامی
بداریم وازاو سخن بگوییم.وناصرجان این را بدان که یادت همیشه درقلبمان هست
وجاری است.
زمانی
که ناصرعبداللهی وارد دنیای موسیقی شد وبا تلاشی که دراین راه ازخود نشان
داد،انصافاً صدا وحنجره اش خیلی بیشترازدیگرخوانندگان به ما انرژی می
داد،انگارکه اوپنجره ای تازه ازدنیای خوانندگی را برروی ما گشوده بود،چرا
که با ترانه های شادش،شاد می شدیم وبا ترانه های ملایمش، آرام می گرفتیم.
گرچه ناصرعبداللهی اولین آلبوم رسمی خود را با نام (عشق است) به مردم عرضه
کرد، اما می توان گفت ناصر درآلبوم (دوستت دارم ) بود که با ضیافت خودش را
به
ما معرفی کرد، با (یه رویا) نشاط وانرژیش را، وبا (پشت این پنچره ها)
احساسش را. ناصرعبداللهی درعمرکوتاه خود ثابت کرد که تواناییهای زیادی
درحرفه خوانندگی ودنیای موسیقی دارد، اوبه خوبی می دانست که چگونه درعرصه
خوانندگی باید بخواند وبماند تا بتواند ماندگارباشد،هنوزم هم بعد ازگذشت شش
سال ازفراق ونبودش بارها صدای اوازرادیو دربرنامه های مختلف پخش می شود
وخیلی ها برای شنیدن ترانه هایی ناب،تنها صدای اورا انتخاب می کنند. وبدون
شک شخصیت، صدایی فوق العاده اثربخش، سبکی نو، ملودی، انتخاب شعر، تنظیم
وهمگی ازویژگیهای بارزی است که اورا
ازدیگرخوانندگان متمایزمی سازد.ووقتی درمورد شخصیت وآثارناصر عبداللهی
ازبزرگان ودوستانی که با اوهمکاری داشته اند سوال می شود، آنها همواره ازاو
وتواناییهایش درخوانندگی به نیکی یاد کرده اند.
دراین
پست،قسمتی ازصحبتهایی که تعدادی ازاین عزیزان قبلاً درمورد ناصرعزیزبیان
داشته اند را برای دوستان خوب ناصریایی انتخاب کرده ام که خواندنشان خالی
ازلطف نخواهد بود. Image may be NSFW. Clik here to view.
فریدون شهبازیان
ناصر
عبداللهی خواننده و ملودی سازی بسیار شایسته بود. احاطه اش بر تمام
ریزهکاریهای خوانندگی به حد کمال بود.حتی آن لهجه حتی آن گویش حتی آن
مخرجهای کوچکی که در دکلماسیون صدایش بود از شانس خوبش به گرمی و حلاوت
صدایش افزود ه بود شما خیلی ها را میبینید که میخوانند و مخرج دارد و این
آدم را اذیت میکند ولی ناصر عبدالهی عزیز ما اینجور نبود.و زیبایی در
صدایش دو چندامی شد در آن دو کاری که من میتوانم بر
آنها مهر تایید بزن(دوستتدارم و عشق است) مطمئنن هیچگونه ایرادی در کار نیست و در نهایت زیباییست.
بخشهایی از سخنان فریدون شهبازیاندر مراسم روز هفتم درگذشت ناصر در تهران
رضاکریمی
"ناصریا " در مکتب اندیشه سازان به بیان وقایعی می پردازد که هنر را بر
گرفته از انوار آسمانی معرفی کرده و بدین سان هیچ حق مالکیت و تصاحبی برایش
قایل نیست . بر این باور نادر است که غرور، کبر، خود بینی و فخر، رنگ می
بازد وجای خود را به اهرم های توانمندی چون تواضع، خویشتن داری، مردم داری
وسلوک می دهد. توکل " ناصریا " به خداوند متعال از مطالعات و تحقیقات مستمر
وی دررابطه با مسائل معنوی و آمیختگی آن با هنر ناشی می شود.
اصراراو به تلفیق هدایت جوانان از طریق جاذبه های هنری، عملا مجالس کنسرت و
اجراهای موسیقی اش را از تجملات پر زرق و برق رایج، به محفل شنود جملاتی
معنوی تبدیل کرده بود و هر چند در این مسیر موانع و اعتراضاتی را نیز در
پیش رو می دید، ولی هرگز راضی نشد تا برنامه هایش صرفا " موسیقی " باشد.
درایت و تسلط " ناصریا " در روی صحنه که بی شک تا به امروز از نوادر تاریخ
هنر موسیقی ایران شمرده می شود، نشانگر به همراه داشتن نیرویی خاص در هنگام
حضورش بود. برای " ناصریا " شکستن منیت و خودخواهی و ستیز با غرور، بیش از
هزاران مراسم تکریم و کف و دست و شور و احترام و...
ارزش داشت
رضا کریمی(مدیرسابق برنامه های ناصر)
استادمحمد علی بهمنی (شاعر)
من
بارها گفتم ناصر شعر و خوب می شناخت یعنی نه به دلیل اینکه حالا چون شعر
من بوده حتما خوب بوده نه هر شعری رو می خوند حتما باهاش ارتباط درونی
برقرار کرده بود که اجراش می کرد....ایشون ملودیهای بسیار ارزشمندی داشت
که من و واقعا به کلام می کشوند مثلا همون کار "یه حالی داشتم که نگو یه
حالی داشتم که نپرس " این اصلا بوی ملودی ناصر درونش پراکندسوبلاگ ناصریا
ناصردیگر
در بین ما نیست ولی من بارها این را گفته ام که اولین دلیل انتخاب ناصر
برای خواندن ترانه هایم دوست داشتن صدای ناصر بود. ببینید ما درحیطه موسیقی
صداهای زیبا و تکنیکی زیاد سراغ داریم اما اکثر این صداها انسان را پرتاب
می کنند به صداهای دیگر. ولی آنچه که صدای ناصر را از دیگر صداها متمایز می
کرد خاص بودن و منحصر به فرد بودن این صدا بود.به جز صدا، مشخصه دیگر ناصر
این بود که شعر و ترانه رو خیلی خوب می
شناخت. هرگاه روی خواندن ترانه ای انگشت می گذاشت در مقابل سوال من که چرا
این ترانه؟ میگفت شما بیا و ملودی رو که گذاشته ام را گوش کن و من به
شگفتی میآمدم ،انگار پژواک و پاسخی بود به حس درونی من. انگار ترانه داشت
با این موسیقی کاملتر می شد و حس ترانه در بطن آن ملودی عجین می شد. حال
تصور کنیم ما عزیزی را ازدست داده ایم که صدایش خاص بود/موسیقی را خوب
میشناخت و ترانه و شعر را خوب می دانست تازه با حسهای ما دوست بود و زبان
ما را خوب می فهمید. تنها میشود گفت حیف شد و یادش همیشه گرامی.
گفتگو با محمدعلی بهمنی/کیدی، ماهنامه موسیقی جنوب
پرویز پرستویی
من
افتخارداشتم که دردوکاردرخدمت این بزرگوارباشم ودرتنهایی شب هایی که با هم
سپری کردیم بتوانیم به هم نزدیک شویم. بعد ازانقلاب خواننده های زیادی
مطرح شدند ولی ناصرعبداللهی فقط خودش بود. همیشه به خود اوهم می گفتم که
این حسن بزرگ توست. تو مرا یاد هیچ خواننده ای نمی اندازی.ناصر آن بغض
فروخورده اش بود که تبدیل به یک صدا میشد و این بغض فرو خورده فرصت نمی داد
که ما به یاد کس دیگری بیفتیم .این صدا از اعماق وجود
او بود . من همیشه به ناصر عبداللهی عشق ورزیده ام همیشه لذت بردم از صدای
او. بخصوص که خودش هوای موسیقی را خوب می شناخت، ساز می نواخت ساز را می
شناخت . من به خود او هم این را می گفتم که از موسیقی چیزی نمی دانم ولی حس
را می فهمم. اوخودش بود و خودش.
درست
است که ما هنرمندان دیگری هم داریم که در این عرصه موفق هستند ولی بگذارید
من بدون تعارف و صادقانه بگویم من با صدای این آدم زندگی کردم ، با صدای
این آدم رها شدم با صدای این آدم مشکلات خودم را با خودم حل کردم . با صدای
این ادم همه ی گره های کورم را باز کرده ام . این هنرمندان ساده به دست
نیامده اند که اینقدرساده ازدست بروند.
روحش شاد ویادش همیشه گرامی باد.
کیدی،ماهنامه موسیقی جنوب
مهرداد نصرتی
من
از نظر اعتقادی واقعا به ناصر مدیونم . روزی برای من تعریف کرد که می
خواسته به لس آنجلس برود و همه چیز برای این سفر آماده بود . اما در میا
این تدارک دیدن ها چند شب خوابی می بیند که منجر به بازگشت او می شود و
ساخت قطعه زیبا و پر نفوذ ( یا فاطمه ) . وقتی با من از ائمه اطهار حرف می
زد . وقتی از دنیا و آدمهایش می گفت . سحری در کلامش بود که مسخ ام می کرد .
نگاهش به این مسائل چنان عمیق و جان دار بود که نمی توانستی باور نکنی
.
کسانی که ناصر را می شناختند خوب می دانند که من چه می گویم .
درمورد
تکنیک و نگرش ناصر نسبت به موسیقی، اگر بخواهم واقعیت امر را بگویم شاید
کسی باورش نشود و آن اینکه ناصر معلم نداشت . او موسیقی را فطرتا کسب کرده
بود . رابطه ی او با تک تک نت ها از مرز تئوری گذشته بود . می گویم گذشته
بود چون تئوری را می شناخت اما ورای آن بود.
او
با تمام وجود کار می کرد. وقتی ساز می زد امکان نداشت کسی باور کند که هیچ
دوره ای را پشت سر نگذاشته است. به حدی نوازنده ی خوبی بود که تصوری از یک
نوازنده ی خود جوش و ذهنی به فکر خطور نمی کرد. اما همیشه در حال مطالعه
بود. کارهای تحلیلی اش کاملا بر اساس تحقیق بود . صحبت هایی که با هم
داشتیم و اتفاقا عموما را ضبط کرده ام مبین آن بود که کاملا تحقیقی به آن
نکات رسیده است . وقتی در خصوص هجای کلمات صحبت می کرد . از تکنیک های
استفاده از حنجره .
فرم بینی و نوع خواندن در کاسه سر می گفت تحقیق و منش خاصی را درک می
کردید.
مجله موسیقی قرن 21/آبان وآذرماه 1387
غلام علمشاهی(مدیر موسسه آوای نکیسا )
منش و اخلاق ناصر، انتخاب کارهایش و گرمی صداش و احساسش که واقعاً در کارهایش بیان می کرد در تمام مخاطبین اثر می گذاشت.
ایشان
خیلی به کار های معنوی علاقه داشت و بارها هم به من پیشنهاد کار معنوی
داده بود ، مثلا همین کار یمبو سئنه یک کار معنوی است ، ایشان اعتقاد عجیبی
به ائمه ی اطهار داشت و دوست داشت در همه ی آلبوم هایش حداقل یک قطعه را
به ائمه اختصاص دهد ، بارها به خود من پیشنهاد داده بود که می خواهد یک
آلبوم کامل را به صورت معنوی و عرفانی کار کند و درآمد حاصل از فروش این
آلبوم هم به ایتام سازمان های بهزیستی اختصاص دهد و می گفت که چند تا
کار معنوی هم آماده کرده ام ، شعر هایش را تنظیم کرده ام، ملودی هایش رو
تنظیم کرده ام و آماده ام که بخوانم و قرار شد که درآمد این کار را به
فقیران و ایتام اختصاص بدهیم اما متاسفانه اجل مهلتش نداد.
وبلاگ ناصریا
روزبه نعمت اللهی (خواننده)
صدای وصفایناصرعبداللهی
همیشه زنده است ووامقعاً دوست داشتنی بود وخواهد بود. وفکرمی کنم که توی
فضای موسیقیش، جزء آدمهای خیلی خاص وبا تفکرخیلی خاصی بود واین خیلی
ارزشمنده. انتخاب اشعار،فضای کارها وتمام برنامه ریزی هاش کاملاً دقیق بود.
هیچ وقت فراموش شدنی نیست بخاطراینکه ماندگاربود.
یادمان بغض ترانه/برج میلاد/آذرماه88
رضا صادقی
من
همیشه گفتم وبازمی گم ازاینکه،ناصرعبداللهی خوندنی نبود وهیچوقت هم خوندنی
نیست،ناصرعبداللهی موندنیه. ناصرعبداللهی می گفت: ( شادت بگردم ) خیلی ها
این ها رو به عنوان یک شوخی ازناصرعبداللهی می دیدند،ولی درواقع اون یک دعا
بود برای همه که شاد باشند، امیدوارم که همیشه روحش شاد باشه ودوست داشتنی
برای ابد.
یادمان بغض ترانه/برج میلاد/آذرماه88
افشین سیاهپوش(ترانه سرا وخواننده)
گرما،
تأثیر گذاری وخاص بودن جنس صدای ناصرباعث می شد وقتی ترانه ای را می
خواند، احساسات درونی اش را درقالب کلامی عاشقانه دریافت کنیم. این موهبتی
بود که خدا دروجود او نهاده بود.
مجله موسیقی قرن21/دی ماه 1386
محسن یگانه
من
هیچوقت ندیدمش ولی همیشه آهنگاشو گوش می کردم وچیزعجیبی هم که بود،
ناصرجزو معدود خواننده هایی بود که هیچ کس ازاو بدی ندیده بود، یعنی حداقل
من توی جامعه موسیقی تا حالا کسی رو ندیدم که ازش بدی بگه.
بغض ترانه/برج میلاد/آذرماه88
سید جواد هاشمی(بازیگر)
ناصرغیرازاینکه
حالاهنرمند خیلی باذوق وبسیارتوانا ومستعدی بود، من فکرمی کنم یکی ازچهره
های مهربان عرصه موسیقی بود. اینکه میگم مهربان،چون من خاطرات خیلی خوبی
ازش دارم ،یکی ازبهترین خاطرات خوب من ازناصراینه که با دیدن دوستاش خیلی
پرانرژی لبخند می زد وخیلی مردم داروعطوف ومهربان بود، یعنی یکی ازخصوصیات
بارز ناصراین بود،همه کسانی که باهاش به نوعی ارتباط داشتند ازرفقای
نزدیکش،من مطمئنم که این رو تایید می کنند که
ناصرجزوکسانی بود که به هیچ وجه درهیچ شرایطی خودش را نگرفت، هیچ وقت حس
نکرد که حالا آدم بزرگی شده وواقعاً آدم بزرگی شده بود، ناصرجزو خواننده
های عرصه موسیقی پاپ ایران بود که می شود اورا دراین عرصه مثال زد وثبت شده
اسمش،منتهی اینقدرافتاده بود که دیگران این رو الان که نیست پشت سرش بگن
که باید هنرمندهای دیگری که اسمی درمی کنند، اینوازناصریاد بگیرند که
افتاده باشند واینقدرعطوف ومهربان.
باید همین برنامه «دستان» را که توانسته با فضایی
بازتر، هنر و هنرمندان موسیقی را به سمع و نظر مخاطب بکشاند بر روی سرمان
بگذاریم آن هم در حالی که پخش سیمای معتادان و انواع و اقسام مواد مخدر در
برنامههای تلویزیونی آزادتر از نشان دادن آلات هنرموسیقی، اجراهای آن و
چهره هنرمندان است
شبکه ایران / نداسیجانی: رضا
کریمی،مدیر برنامه زنده یاد ناصرعبدالهی در دوران حیات و مدیر گروهِ
موسیقی "ناصریا" در گفتگو با شبکه ایران درباره برنامه این هفته "دستان"
که در بخشی از آن اختصاص به یادمان مرحوم ناصرعبدالهی دارد و همچنین یادمان
ناصر عبدالهی در کیش صحبتهایی را داشته است که در ادامه می خوانید:
با
توجه به گذشت بیش ازچهارماه از سالگرد زنده یاد ناصرعبدالهی و البته کار
خوب عزیزانِ دربرنامه "دستان" این برنامه میتوانست دراین باره خوبتر هم
جلوه کند و با تطبیقِ زمانی این مناسبت، مردم و هواداران را راضی ترنگاه
دارد. نظر شما در این باره چیست؟
البته باید همین برنامه
"دستان" را که توانسته با فضایی بازتر، هنر و هنرمندان موسیقی را به سمع و
نظر مخاطب بکشاند بر روی سرمان بگذاریم. درحالی که پخش سیمای معتادان و
انواع و اقسام مواد مخدر در برنامههای تلویزیونی آزاد تر از نشان دادن
آلات هنر موسیقی، اجراهای آن و چهره هنرمندان است. شیوه اخیر ماحصل تلاش
دوستانی است که من مطمئن هستم برای عملی شدن آن خیلی زحمت کشیده اند که
جا دارد از تلاش همه یمسئولین این برنامه قدردانی کرد.
اما در پاسخ به
سال شما باید بگویم که شاید تقارن ایام محرم و صفر، چند سالی ست که امکان
این همزمانی را سلب میکند که البته شاهد بودیم موضوعات پاپ در همان ایام
از برنامه "دستان " پخش شد ولی بر اساسِ پیش بینی قبلی که با جناب
مناجاتی و سجادی، تهیه کننده و مجری خوب برنامه داشتیم، قرار بود این
برنامه به صورت یادواره و مراسمی گسترده تر و در یکی از سالنهای تهران با
حضور چهرههای نامی موسیقی، اساتید، هنرمندان نوازنده ، آهنگسازان و
منتقدین برگزار شود که البته این برنامه هنوز در پیش بینیهای ارجح دوستان
قرار دارد. ولی بد هم نبود که در اولین برنامههای پس از ماهِ صفر،
هواداران ناصریا که کم هم نیستند قدری از دلتنگی خارج شوند.
Image may be NSFW. Clik here to view.
پس به همین دلیل بود که یادمان کیش قبل از زمان اصلی برگزار شد؟
دلیلِ
مهمش همین بود و البته شرایط دیگری هم ایجاب میکرد که اینگونه باشد، و
البته آن امتدادِ مسیر جشنواره تابستانی بود که بنده در بخش کنسرتهای آن
مشغول بودم .
بندر عباس شهری از ایران که چندان هم نمی شود
امکانات هنری آن را کامل و پیشرفته دانست چهره هایی چون ناصریا و رضا
صادقی را به جامعه هنر معرفی کرده!
اشاره خوبی کردید که جا
داره بنده حرفهای شما را تکمیل کنم. بندرعباس شاید از منظر امکانات فنی
همانطوری باشد که اشاره کردید، ولی می شود با برخورد و زندگی با مردم این
خطه، موسیقی را در نهاد فرهنگی آنها حس کرد. اینجا فقط نباید از این
دو عزیز نام برد،قبل از این شاید محوریت کلام و آوای موسیقی هرمزگان را به
نام مرحوم استاد ابراهیم منصفی باید به ثبت برسانیم، به دنبال آن نامها،
ترانه سرایان و خوانندگان محلی و شروه سرایان هنرمندی بودند که واقعاً نمی
شود کامل اسامی همه این عزیزان را به یاد بیاورم،ولی ناصر اولین شخصیت
موسیقی بندرعباس بود که توانست این هنر را به خارجِ مرزهای استان خودش و
حتی خارج از کشور منتقل کند و پس از محبوبیت فراگیر دوست خوبم رضا صادقی،
هنرمندی مثلِ اسحاق احمدی که در زمینه تجربیات تحقیقی موسیقی جنوب بسیار
فعال و صاحبِ سبک است، پیروزِ قدم زنی،غلامرضا صنعتگر،حسن پیغان،عمران
طاهری و ... هم از همین خطه به مردم ایران معرفی شدند، این عزیزان هر کدام
میتوانستند در صورت تسهیل شرایط واقعاً حرفی برای گفتن داشته
باشند.عمران طاهری که مقطعی هم با زنده یاد ناصر در زمینههای آوازی تمرین
داشت، به اعتقاد من شایستگی حضور در رتبههای نخستِ موسیقی را دارد و
امیدوارم هر چه زودتر به جایگاهی که شایستگی ا ش را دارد دست پیدا کند.
در برنامه"دستان" چه زمینههای شاخص زندگی مرحوم عبداللهی به تصویر خواهد آمد؟خیلی
در جریان موضوعات برنامه نیستم و حضور هم ندارم ، اما قطعاً حضور رضا
صادقی و آشنایی دیرینه جناب سجادی ، مجری محترم برنامه برنامه با زنده
یاد ناصرعبدالهی، از ویژگیهای مثبتِ آن خواهد بود. ولی همان گونه که به
تهیه کننده محترم برنامه هم پیشنهاد داده بودم کاش شرایط حضور جمعی
هنرمندان دیگر بندر عباسی مثل اسحاق و عمران هم فراهم می شد که البته
انشاا.. در آینده نزدیک قول ویژه برنامه مفصل تری را به بنده داده اند تا
با زمان بیشتری حکایتی گوییم و به آوای جانش رهیم.
...و سوال
آخر کاری بود که اخیرا با صدای اسحاق احمدی و شعر و آهنگ شما در وصفِ مرحوم
عبداللهی و یاد ایشان خوانده شد و قرار بود که تنظیم شده آن منتشر شود ،
که متاسفانه هنوز این اتفاق نیفتاده. در این باره نیز کمی توضیح دهید؟
بله،
این تاخیر متاسفانه به دلیل فوت پدر آقای احمدی بود که درست در شبی اتفاق
افتاد که فردای آن روز قرار استودیو داشتیم، انشاا.. بزودی این کار انجام
خواهد شد
برنامه دستان که این هفته به ویژه برنامه یادبود ناصر عبدالهی با حضور رضا صادقی تعلق دارد شنبهساعت 9 شب از شبکه آموزش پخش خواهد شد.
در ضمن آهنگ گل خاکستری توسط خانم سمیرا نقش بندی یکی از خوانندگان جوان بندرعباس بازخوانی شده و ایشان این آهنگ را به روح بزرگ ناصر عبداللهی تقدیم کردند که شنیدن این اجرا نیز خالی از لطف نیست.
و یک نوروز دیگر بی تو از راه می رسد و ما همچنان منتظر شنیدن صدای نفسهای تو هستیم که گویا سالهاست خاموش شده...
به طنین صدایت اما که دل می سپاریم گویا هرگز نرفتی و نخواهی رفت و نمیدانم این چه نوع باوریست؟
باورنبودنت و یا باور بودنت تا همیشه؟
هر چه که هست با این باور هابه یاد تو گاهی شاد و گاه غمگین می شویم !
اما این باور زیباست که تو بودی و هستی و خواهی بو د و همانند ما لحظه های تحویل سال برای خودت و تمام عزیزانت و کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند دعا خواهی کرد.
پس ما هم با همین باور زیبا سال نو را بهتوتبریک می گوییم ناصریاو برای بودنت دعا خواهیم کرد
ضمن عرض سلام و عرض تسلیت بابت سالروز شهادت بزرگ بانوی جهان اسلام حضرت فاطمه(س) ده گفته از سخنان پیامبر اسلام(ص) را که دروصف دختر مهربانشان فرموده اند را تقدیم شما می کنم
Image may be NSFW. Clik here to view.
پیامبر اکرم(ص) درباره فاطمه زهرا(س) میفرمایند: فاطمه پاره تن و نور چشم و میوه دل من است.
رابطه میان
پیامبر اکرم(ص) و صدیقه طاهره(س)، رابطهای عمیق بود تا جایی که پس از
درگذشت حضرت خدیجه(س) پیامبر لقب «ام ابیها» به دخترش داد و او را مادر
پدرش خواند. این رابطه عاطفی میان پدر و دختر تا لحظه وفات پیامبر(ص) وجود
داشت و چون رسول خدا(ص) از نزدیک بودن وفات خود از طریق وحی مطلع شد به
دخترش که از دوری ایشان سخت ناراحت بود مژده داد: تو اولین کسی از خانواده
ام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت
باشی.
پیامبر اکرم(ص) در وصف دخترش جملات بسیاری دارد که در ادامه
این مطلب با برخی از گفتههای پیامبر درباره حضرت فاطمه(س) بیشتر آشنا
میشوید:
هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است.
ای
علی! آنچه را فاطمه علیها السلام بدان امر می کند، انجام ده؛ زیرا من
چیزهایی را به او امر کردهام که جبرئیل(س) به آنها امر کرده است.
بی شک فاطمه(س) حوریهای است که به صورت انسان آفریده شده است.
فاطمه(س) پاره تن و نور چشم و میوه دل من است.
بی شک خداوند با خشم فاطمه(س) به خشم می آید و با خشنودی او خشنود میشود.
هر کس فاطمه(س) را زیارت کند، مانند این است که مرا زیارت کرده است.
ای فاطمه! تو از من هستی و من از تو هستم.
ای
سلمان! به راستی که خداوند قلب و اعضای فاطمه(س) تا استخوانهایش را از
ایمان و یقین آکنده ساخته است، به گونه ای که در طاعت خدا جدیت دارد .
بوی
پیامبران بوی به و بوی حورالعین بوی آس و بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، ولی
بوی دخترم فاطمه علیها السلام بوی به و آس و گل سرخ روی هم است .
ای فاطمه(س) مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی .
ناصر عبداللهی در ساعت 10:10 دقیقه صبح دهم دی ماه 1349 در محله سید کامل بندرعباس چشم به جهان گشود.
ناصر عبدالهی چهاربرادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به ترتیب سن
محمدطیب , نادر , علیرضا و عقیل هستند که ناصر برادر وسطی آنها است , یعنی سومی.
ناصر
در 18 سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس که سه سال از خودش بزرگتر است
ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند ( دو پسر و یک دختر ) به نامهای نوید،
نازنین و نامی است.
و همچنین پس از جدایی از فهیمه غفوری اوایل دهه هشتاد با فاطمه فهیمی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیز فرزندی به نام نینا است .
Image may be NSFW. Clik here to view.
اما ناصر عبدالهی چطور خواننده شد
● می دانید این روزها همه خواننده می شوند ؟خب
اگر چنین باشد چه ربطی به من دارد. هرکس در عرصه گیتی می تواند هرکاری را
که دلش خواست بکند. حالا این عده هم که شما می گویید دوست دارند خواننده
شوند. حداقلش این است که ما از پیش ترخواننده بودیم . ●یعنی ازکی ؟یعنی از دوران کودکی البته آن زمان من حتی نمی توانستم حرف بزنم.
●پس چه طور می خواندید؟راستش
وقتی من خیلی کوچک بودم به خاطر اتفاقی که جلوی چشمان من افتاد قدرت تکلم
خود را ازدست دادم. اتفاقا خیلی هم زجر کشیدم وتا دوران راهنمایی نمی
توانستم حرف بزنم. من حتی در ادا کردن کلمات نیز مشکل داشتم. آن قدر که
حتی خانواده ام به حرف زدنم می خندیدند. شاید باورتان نشود اگر بگویم همین
لکنت زبان و عدم تکلم باعث شد که من خواننده شوم
.
●چطور امکان دارد کسی که قدرت تکلم ندارد یکباره خواننده شود؟اتفاقا این مسئله خیلی کمک کرد وباعث شد که اولاً کم حرف باشم دوماً گوشه گیر شوم و سوماً اینکه گوشه گیری ام باعث شود که تفکر کنم
.
●وقتی آدم نتواند حرف بزند فکور می شود؟بله
دقیقا وقتی آدم در تنهایی و سکوت باشد بیشتر فکر می کند. من همیشه درآن
تنهایی وخلوت به دنبال جایی بودم که با خدا حرف بزنم. برای خودم اتاقی
درست کرده بودم وبا خدا بیشترارتباط برقرار کردم. دراین خلوت همیشه با خدا
حرف می زدم وعبادت می کردم
●دراین شرایط اتفاق خاصی نمی افتاد؟من
دراین شرایط نامه می نوشتم برای خدا ودر آیینه تمرین می کردم وحرف می زدم.
به چهره خود نگاه می کردم و به طبیعت می رسیدم. به خدا می رسیدم. من حتی
با حشرات وحیوانات درتنهایی خلوت خودم دوست می شدم
.
●با آدم ها چطور؟نه.
دقیقا این قسمت منفی قضیه بودکه نمی توانستم با مردم ارتباط برقرار کنم.
پدرو مادرم هم برای همین همیشه ناراحت بودند وعذاب می کشیدند. این تنهایی
به حدی رسیده بود که وقتی کسی به خانه ما می آمد آن قدر انزوا در من بود
که خانواده ام را وادار کرد تصمیمات جدی تری درباره من بگیرند
●تصمیم در مورد چه چیزی؟این
که به دنبال علت واقعی این جریان باشند ودر صدد دفع آن بر آیند. خیلی تلاش
کردند تا اینکه بالاخره دکتری در شیراز به آنها گفته بود که تنها راهی که
می توانم از آن نجات پیدا کنم خوانندگی است
.
●پس علاجتان خوانندگی بود؟بله
ودکتر گفته بود که اگر بخوانم علاج گنگی و لکنتی که دارم خوانندگی است.
خانواده ام بدون اینکه بخواهند مستقیما من را وادار به این کار کننند سعی
کردند من را به آن سمت و سو سوق بدهند. برای همین با خریدن یک ملودیکا من
را به دنیای موسیقی هل دادند
●ملودیکا شما را خواننده کرد؟نه ! بعد از مدتی با نت ها ارتباط برقرار کردم و بعد از چند سال با گیتار آشنا شدم وبه این ترتیب موسیقی را ادامه دادم
یعنی بدون هیچ پیش زمینه ای به موسیقی آمدید؟درسال
های دوره راهنمایی بود که در مدرسه یک گروه سرود تشکیل دادم. مدرسه شهید
عباس پور بندرعباس بود. مجبور بودم آنچه را برای بچه ها در نظر دارم به
شکل آواز بخوانم. به این ترتیب کم کم شروع کردم ودر خفا برای خودم نواختم
و خواندم
●یعنی برای خودتان آهنگ هم می ساختید ؟بله
و جالب اینکه برای خودم خواننده هم انتخاب کرده بودم. برادرم خواننده من
بود. من گیتار می زدم و ملودی ها را می دادم تا او بخواند. اما قبل از
برادرم خودم مجبور بودم بخوانم
●پس آموزش ندیدید؟!نه
چون نمی شد امکانش نبود. اصلا کلاسی نبود که بخواهم بروم و آموزش ببینم.
می نشستم و به صدای خواننده ها گوش می کردم و آنها را کپی می کردم. این شده بود یکی از تمرینات من. از این طریق می توانستم بفهمم که خوانندگی از چه عناصری تشکیل شده و دارای چه بخش هایی است
●ازچه کسانی تقلید می کردید؟فرقی نمی کرد. ازصدای خانم های خواننده گرفته تا خواننده های هندی و عربی و ایرانی و… همه را کاور می کردم و می خواندم
●پس با تقلید از دیگران خواننده شدید؟نه
انصافا ! قبل از اینکه خواننده بشوم عاشق شدم . به هر حال مگر می شود جوان
بود و عاشق نشد. عاشق که شدم نمی خواستم حرف های عاشقانه دل عاشقم را به
کسی بگویم
●پس با عاشقانه ها چه می کردید؟عاشقانه
هایم را روی کاغذ می نوشتم وبعد آن را می خواندم. با گیتارروی آنها ملودی
می ساختم. همین برایم انگیزه شد. البته دراین بین تشویق اطرافیانم بی
تاثیر نبود. حتی دوستان خانوادگی هم توانستند در این امر کمکم کنند تا
اینکه بالاخره متوجه شدم خواندنم به دل ها می نشیند. در مهمانی ها و
مراسمی که می خواندم خیلی ها با ضبط صوت های کوچکشان صدایم را ضبط می
کردند. من بدون اینکه بخواهم صاحب یک سبک شده بودم چه از نظر ترانه چه از
نظر خوانندگی و گیتارزدن و…
●یعنی فکر می کنید الان صاحب سبک هستید ؟من خوانندگی را از سال ۷۱
جدی گرفتم واز همان سال سبک معنوی را برای خودم انتخاب کرده و ثبت کردم.
تا آن سال ها هم فعالیت آزاد می کردم و موسیقی جوان معنوی پاپ وجود نداشت.
من دوست داشتم که حتی اشعار و ترانه هایم معنوی باشد که درعین حمد و ثنا و
راز و نیاز و عبادت بشود با او ارتباط برقرار کرد. ●منظورتان چه کسی است؟منظورم خداست. حتی درارتباط با شعر نیز سعی کردم این حس را حفظ کرده باشم. احساس
کردم خیلی از شعرا توی باغ نیستند اما بالاخره آنچه که می خواستم اتفاق افتاد و بالاخره توانستم موفق بشوم اوج شما کجا بود؟ببینید من سال ۷۴
با گروه صبح بخیر ایران آشنا شدم. محمد جواد مباشر مدیر سفرنامه صبا بود
که دوستانه ومثل برادر بزرگ تر ازمن حمایت کرد. اوگفته بود که سبکی مثل
سبک من جایش در موسیقی ما خالی است. وقتی درآن برنامه خواندم با استقبال
عمومی روبه رو شد. به این ترتریب به تهران دعوت شدم و اجرای برنامه کردم.
وسط سال ۷۵بود که به تهران آمدم. ●دوستت دارم و… منتشر شد !نه پس از چند سال تلاش سال ۷۸
موفق شدم در کاستی به نام« حقیقت دارد» دو قطعه« بهاربهار» وبارانی را
اجرا کنم. با موزیسین های مطرحی چون تورج شعبانخانی حمید رضا صدری و بهنام
ابطحی هم کار کردم.البته در این میان با دوست خوبم فریدن خلعتبری آشنا شدم
وچند کار مشترک برای تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سال ها خیلی به من کمک
کرد تا این که بالاخره آلبوم عشق است را در سال ۷۸
تولید کردیم آهنگ هایی را که طی این چند سال ساخته بودیم درآن استفاده
کریدم. دراین آلبوم از اشعار و غزلیات استارمحمد علی بهمنی استفاده کردیم
که ازابتدا قرار بود فریدن خلعتبری تنظیمشان کند تا این اتفاق بیفتد.
●کلیت کار دلچسب شما بود؟بله
به خصوص وقتی که با هنرمند خوب و دوست بسیارارزشمندم پرویز پرستویی که
ستاره سینما نیز هست آشنا شدم. اواین افتخاررا به من داد که درکنارمن
غزلیات را دکلمه کند. دراین آلبوم من از دوستانی مثل بهنام ابطحی محمد رضا
و شادمهر عقیلی ونیز دکتر محمد رضا چراغعلی بهره مند شدم. ضمن اینکه سبک
خودم را هم پیاده کردم. این آلبوم و بوی شرجی توسط موسسه دارینوش به عرصه
آمد. ●یادم می آید که آلبومی داشتید با یک اسم خیلی خاص که الان حضور ذهن ندارم. گناغ گنو….؟گنوغ ! به زبان بندرعباسی یعنی دیوانه. ●دیوانه (همان بوی شرجی)چه شد؟این
آلبوم بعد از دو سال تاخیرتوانست به بازار عرضه شود. من تصمیم گرفته بودم
از نظر فرهنگی به معرفی فرهنگ مرزو بوم خود بپردازم تا مظلومیت را به جای
محرومیت در اذهان جا بیندازم. ●به کجا رسیدید؟موفق شدم. هرچند که با این آلبوم خصمانه برخورد شد چون گنوغ یک آلبوم معنوی بود نه بازاری! ●ازقبل پیش بینی چنین جایگاهی را کرده بودید؟شاید
باورتان نشود ولی باید بگویم بله ! من پیش ازاین آینده را پیش بینی کرده
بودم. چون خداوند به من نیروهایی داده بود که ایمان داشتم اگرپشتکارم را
قوی کنم قطعا موفق می شوم. به نظرم تمام انسان ها می توانند با ایمان و
پشتکار به آنچه که می خواهند برسند. من درزندگی حتی برای فهم نکات ریز و
ناشناخته کوچک تلاش می کردم. چون معتقدم تا رنج نکشی بهره ای از گنج نمی
بری. ●این همیشه برایم سوال شده که شما چرا با افراد متعددی کار می کنید؟به
خاطر تنوع است. من تجربه کردن را دوست دارم. دوست دارم با تازگی ها و تازه
ها آشنا شوم. اعتقاد دارم وقتی ما آدمها دوست داریم ازآب پاک وگوارا
استفاده کنیم وآب اگریک جا بماند می گندد کارهم اگرجریان نداشته باشد نمی
ماند و ماندگار نمی شود . دوست دارم با کسانی کار کنم که مثل آب تازه و
گوارا باشند. نوین گرا و مطبوع و مطلوب باشند تا مردم بتوانند با آنها
ارتباط برقرار کنند. من عاشق نو بودن و تازه بودن هستم. ●ماندن شما نتیجه این مسئله است؟مدیون
لطف خدا هستم. ماندن من نتیجه لطف خداست. ضمن اینکه همکاری شعرا تنظیم
کننده ها و دوستان موزیسین که همیشه دور و برم بوده اند و راهنمایی ام
کرده اند را نباید نادیده بگیرم . ●برای بودن چه آرلمان هایی مورد نیاز است؟مهم
تر از همه این است که آدم برای خود و موزیکش ارزش قائل شود و کارآمد باشد
و بهتر از همه اینها ازحس خوبی برخوردار باشد تا این حس را به مخاطب منتقل
کند. ●در موزیک شما همین طور است؟متنوع است و بسته به نوع آهنگی دارد که انتخاب می کنم. گاهی یک آهنگ است که کار را پیش می برد گاهی شعر است وگاهی تنظیم . ●صدای شما هم که بی تاثیر است؟!راستش
تا به حال به این موضوع فکر نکرده ام که بخواهم تاثیر صدایم را ازبقیه
سازها وبقیه عوامل بیشتر کنم. چون به این امر اعتقاد دارم که صدای خواننده
در موسیقی حکم ساز را دارد. باید از خواننده به عنوان یک ساز استفاده کرد
تا در جهت پیشبرد یک اثر کمک قابل توجهی کرد. اما گاهی پیش می آید که بین
این اجزاء هیچ گونه بالانسی نیست و آهنگساز برای صدای خواننده آهنگ می
سازد یا بر اساس قابلیت هایی که یک ملودی دارد و. . .این نقطه چین ها یعنی چه ؟یعنی
که بعد از همه اینها تنظیم مهم است. صدای خواننده و ملودی قدرت بیشتری
دارند وحرف اول را می زنند اما نهایتاً این تنظیم است که تکمیل کننده است. ●خواننده کجای قضیه است؟حضور
خواننده قطعا مهم ترین عامل قضیه است. چون اگر خواننده را ازیک آلبوم منها
کنیم می شود موسیقی بدون کلام ! پس وقتی پای خواننده باز باشد قضیه شکل
دیگری به خود می گیرد. ●در آلبوم های بعدی شما نیز چنین اتفاقی می افتد؟آلبوم
های بعدی من قطعا هماهنگی های لازم را خواهند داشت. حتی با آلبوم های
دیگرمتفاوت خواهند بود. قرار است کارهای بعدی با شکل و شمایل جدیدتری
ارائه شود.اجراهای تازه با نگاهی تازه به مخاطب عام. ●ردپای دوستان قبل هم درکارهای جدید دیده می شود؟بله.
حضوردوستان درکارجدید مغتنم است. همچنین حضوربهروزصفاریان که یک حضورخاص
است. چون جزء معدود موزیسین های حرفه ای پاپ و تنظیم کننده هاست.من احترام
خاصی برایش قائلم. ضمن اینکه شاهد یک آلبوم با سبک وسیاق جدید تر ازمن
خواهید بود. ●می شود بگویید چرا اینقدر از مصاحبه فرار می کنید؟برای اینکه فکر می کنم هر وقت حرفی برای گفتن داشته باشم باید حرف بزنم. تا به الان حرفی برای گفتن نداشته ام. هروقت احساس کنم حرفی برای گفتن دارم درخدمت شما و دوستان هستم. ●فکر می کردم الان هم کلی حرف برای گفتن داشته باشید؟!حرف
که همیشه هست و ما هم همیشه حرف برای گفتن داریم. منتهی گاهی شرایط اجازه
نمی دهد بیش از حد صحبت کنیم . فقط می توانم بگویم برای آنها که دوستم
دارند و ندارند آرزوی موفقیت می کنم.
از ناصر و زندگی اش بیشتر بدانیم
چطور شد که خواننده شدید ؟از
آشنایی با همسرم و ایجاد یک ارتباط قلبی و عشق و احساس وابستگی عاطفی باعث
آن شد که ملودی هایم رنگ و بوی تازه ای به خود بگیرد و شعر تازه ای بگویم
وچون آهنگ هایم را با گیتار اجرا می کردم باید که خودم هم می خواندم , نتیجتا خواندم که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت و این آغاز من و تولد دوباره من بود . چرا موسیقی پاپ را انتخاب کردید ؟به علت اینکه در ۲۰
سال اول انقلاب این سبک موسیقی تقریبا محو شد و موسیقی سنتی و اصیل تماما
جای آنرا گرفت و از سویی دیگر بازار کاستهای غربی و خارجی در داخل بسیار
رونق خوبی داشت و جوانان ما تقریبا صد در صد از موسیقی پاپ خارجی و لس
آنجلسی استفاده
می
کردند . از این رو تصمیم به ایجاد موسیقی پاپ داخلی گرفتم که هم از محتوای
خوب و معنوی برخوردار باشد ( از نظر شعر ) و هم از نظر موسیقی مقبول حال و
نشاط جوانان باشد . که بحمدالله می شود گفت موفق هم بوده ام . دست باعث و یاری کننده درد نکند .
موسیقی در مسیر شما قرار گرفت یا انتخابش کردید ؟می توان گفت از بچگی موسیقی تاثیر خاصی در روح و روان من
می
گذاشت . تا این حد که حتی مادر عزیزم می گوید در زمانی که طفلی بیش نبوده
ام به موسیقی با توجه کامل گوش می کردم و حتی اگر در حال گریه بودم با
موسیقی آرام گرفته ام خوانندگی چقدر درونیات شما را راضی می کند ؟تا حدود زیادی . زیرا به این صورتی که این حقیر با موسیقی زندگی می کنم , می توان به جرات گفت که موسیقی خوب , روح آدمی را به نوعی آرام و آسوده می دارد و نظم خاصی به سیستم متعادل کننده روح و جسم می بخشد . * اولین ترانه ای که خواندید چه نام داشت و در آن لحظه چه احساسی داشتید ؟اولین ترانه ای که برای مردم در تلویزیون اجرا نمودم , قطعه عزیز سمفونی” محمد (ص)” نام داشت و وقتی که پخش شد , احساسم این بود که روح رسول الله (ص) هدیه ناقابل مرا پذیرفتند و بسیار از حس معنوی سر مست و مسرور شدم . فکر می کردید یک روز خواننده مطرح و مشهور شوید ؟اگر حمل بر هیچ موضوع خاصی نباشد باید عرض کنم ازطفولیت این موضوع را تا حدود زیادی حس کرده بودم . از اینکه محبوب و مشهور هستید , چه احساسی دارید ؟احساس می کنم مسئولیت من روز به روز سنگین و سنگین تر می شود . زیرا اهداف برای من…
وصل روح آدمی به خداوند متعال است .آرامش معنوی خواست همه ی سینه هاست . این رسالت سبک موسیقی من است وقتی که صدا و تصویر شما برای اولین بار پخش شد چه احساسی داشتید ؟به آینده امیدوار شدم . نتیجه این امید تلاش بیشتر من در این عرصه شد . * اولین کسی که صدای شمارا شنید و به شما تبریک گفت چه کسی بود ؟برادر ارجمندم محمد ولی انصاری * موسیقی پاپ را چگونه ارزیابی می کنید ؟موسیقی
پاپ در آغاز حرکت بسیار خوبی را دنبال می کرد ولی چندیست که گویا به خواست
افراد تهیه کننده از مسیر خود خارج شده و راه دیگری را پیش گرفته است که
کمی نگران کننده به نظر می رسد . البته یقین دارم که این وضعیتی کاملا زود
گذر است و سامان این سبک به زودی فراهم خواهد آمد . نظر
شما در مورد خوانندگان پاپ جدید چیست و این روند که هر روز خوانندگان
جدیدی به موسیقی پاپ راه پیدا می کنند چگونه بر آورده می شود ؟نظر
بخصوصی ندارم . خوب است که هنرمندان این خاک در عرصه موسیقی مطرح شوند و
در مورد خوانندگان جدید باید عرض کنم هر کسی به سهم خود خوب است . البته
باید عرض کنم که کار نیکو کردن از پر کردن است. چقدر اهل موسیقی اصیل و به عبارتی سنتی هستید ؟ تا حالا فکر کرده اید که قدمی در راه موسیقی سنتی بردارید ؟من
تا حدودی علاقه مند به موسیقی اصیل ایرانی هستم و ارادت خاصی به اساتید
این فن دارم و در خصوص موسیقی سنتی و بومی هرمزگان , در حال تحقیق ویژه ای
برای بازسازی و اجرای آن سبک و تلفیق آن با موسیقی مدرن امروزی می باشم . * برای پیشبرد موسیقی پاپ چه توصیه هایی دارید ؟با
شناسایی افراد کار آمد و متعهد و حمایت این عزیزان , به نظر می رسد که افق
های تازه ای گشوده می گردند و پیشرفت بهتری حاصل خواهد شد . * خوانندگان مجله , نامه نوشته اند که آهنگ ” ناصریا ” به چه زبان و آهنگیست ؟ ” ناصریا ” به زبان فارسی دری اجرا شده و با لهجه بندر عباسی
.*از
خانواده تان بگویید.از همسرتان که در فعالیت های هنری شما چه نقشی
دارند؟ویا اینکه اهل هنر هستند؟در زمینه موسیقی با همسرتان مشورت می کنید؟ من در سال ۶۷با خواهر یکی از دوستان عزیزم ازدواج کردم که حاصل آن وصل ۳فرزند می باشد به نامهای نوید ۱۲ساله پسرم , نازنین دخترم ۹ساله و نامی پسر کوچکم ۶
ساله . همسرم همیشه مشوق من بوده و هست . او همیشه مرا همراهی نموده و
برای پیشرفت من کمال صبر و حلم را پیشه داشته است . ایشان تا حدودی به
سازهای پیانو و گیتار آشنا هستند و می توانم بگویم بهترین ملودی هایم را
با مشورت همسرم ساخته و پرداخته ام . * آیا بچه های شما علاقه ای به خوانندگی دارند ؟دخترم به خوانندگی علاقه خاصی دارد . * در خانواده شما مثل پدر , مادر , خواهر , برادر در عرصه هنر فعالیت دارند ؟برادر بزرگم با ارگ آشنایی دارد , برادرم علیرضا نقاش و گرافیست خوبی است , و برادر کوچکمان عقیل به فن صدا برداری و ضبط علاقه مند است .
*
یک مقدار خصوصی تر اگر اجازه بدهید سوال کنیم که هنر آشپزی خانمتان را چطور ارزیابی می کنید؟آشپزی همسرم به نظر من بسیار لذیذ و دلچسب و بر وفق ذائقه بنده بوده و هست .
*بهترین دست پخت همسر شما ؟غذا های محلی بندر عباسی و ماکارونی مخصوص خودش . به غیر ازموسیقی به هنر دیگری هم مشغول هستید ؟بله , گاها دستی در نقاشی , طراحی , کار با چوب , مجسمه سازی و غیره دارم . راستی در کار خانه به همسرتان کمک می کنید که می کنم نه ؟ شما چه جوابی می دهید ؟در صورت امکان , با کمال میل و رغبت وقتی
از همسرتان ناراحت می شوید چه برخوردی می کنید ؟تا حالا شده عصبانی هم
بشوید ؟ چرا که اهل جنوب هستید و عصبانیت خاص مردان جنوبیست ؟عصبانی
بودن هیچ ربطی به جنوبی بودن و شمالی بودن ندارد . بسیار معمولی هستم و
طبیعتا گاهی از کوره در می روم ولی حتی المقدور طی تجربه آموخته ام که
صبور باشم و خشمم را فرو بخورم .
لازم به توضیح است که اگر در منزل عصبانی بودن من روحم را فرا گیرد بیشتر از ناحیه شیطنت فرزندانم می باشد تا همسرم. برای عید به کجا سفر می کنید ؟ زادگاه همیشه پایدارم بندرعباس.خاک پاک جنوب سال تحویل که سال نو است و همه در حال دعا کردن و آرزو کردن هستند , شما چه آرزویی دارید ؟ آرزوی من این است که : خداوند مرحمت نماید و روح مرا از
وابستگی به دنیا و تعلقاتش رها سازد تا در آسودگی و آزادگی به هدفم
بپردازم و بتوانم خدمتی بکنم به این مردم خوب و صبور و عزیز . و سالی پر
بار و پر نشاط را برای مردم از خداوند خواستارم . درد دل و ناگفته ای دارید , سرا پا گوش هستیم…
شاید
عرضی بیهوده باشد ولی مثل اینکه از هنرمندان هم ردیف و هم صنفم توقعی دیگر
داشتم . همیشه با آغوشی گرم و سینه ای مالامال از عشق و دوست داشتن و نصرت
به هم نوع و هموطن پا به این عرصه گزاردم ولی مثل اینکه همیشه تنها در
میان امواج خروشان نا امنی عاطفی , فقدان مردانگی در عرصه هنر حرکتی سخت
داشته باشم .
ای کاش می شد عزیزان این خاک از کوچک و بزرگ به ابتدا بدانند که این حقیر به دنبال عشق و دوستی و مهربانی هستم و دیگر هیچ .
به امید افقی روشن برای فردایی بهتر در سایه پر مهر .
تنها یار و یاور الرحمن الرحیم .این حدیث بگذار تا وقت دگر
آثار زنده یاد ناصر عبداللهی؛
آبوم ماندگارآلبوم دوستت دارمآلبوم هوای حواآلبوم عشق استآلبوم بوی شرجی
و آلبوم رخصت که به صورت اتود خوانده شده است.
آثار دیگر ناصر عبداللهی؛
تو رو می خوام
بهار بهار! نارد زیادم بیتم تویت سوگ سهراب (نوشتن لیریک) شب یلدا ( از آلبوم قلب طلائی از شهرام زندی ) آهنگ، تنظیم دلدار ( از آلبوم قلب طلائی از شهرام زندی ) {آهنگ، تنظیم
دیریا موجن (نوشتن لیریک)
و همینطور آلبوم های معنوی ناصر با نام رام و آثار منتشر نشده ای که در آرشیو یک سری از دوستان ایشان موجود است.
ناصر عبداللهی متاسفانه در تاریخ دوم آذرماه 1385 به دلایل مرموز و نا مشخصی به کما رفت و پس از 27 روز کما در تاریخ 29 آذر 1385 به دیار باقی شتافت.
پیکرپاک این هنرمند فرزانه و خونگرم جنوبی در زادگاهش شهر بندر عباس در قطعه نام آوران بهشت زهرای بندرعباس به خاک سپرده شد.
بعدها دلایل فوت ناصرعبداللهی توسط منابع رسمی و غیر رسمی ضربه به سر و مسمومیت دارویی اعلام شد که هیچ کدام از اینها هنوز به صورت رسمی تایید نشده است اما چیزی که بیشتر عنوان شده این است که ناصر عبداللهی توسط فرد یا افراد ناشناسی به قتل رسیده است...
البته این کلیپ رو قبلا هم در سایت قرارداده بودم اما خوب ممکنه خیلیها باشن که ندیده باشند بنابراین مجددا برای دانلود در سایت قرارش میدم تا کسانی که موفق به دانلود نشدند بتونن این کارو انجام بدن.
مدتهاست احساس سرگردانی میکنم احساس میکنم ناصر را در لابلای هیاهوی این زندگی هیاهوی تفاسیر عجیب و غریب و حرفهای درست و نادرست مردم گم کرده ام!
احساس میکنم به اندازه قرنها از او دور شده ام و دلم عجیب برای مظلومیت این مرد می سوزد و آتش میگیرد...
از اینکه تا بود از دور و نزدیک خودی و دشمن ضربه خورد و حالا نیز...
چه غریبی ناصر...
چه غریبی...
به اندازه وسعت کویرهای جنوب غریبی...
به وسعت دریای بیکران خلیج همیشه فارس غریبی...
به وسعت قلب بی مانند و آسمانیت غریبی...
نمیدانم چگونه واژه ها را در کنار هم قرار دهم تا آنچه میخواهم بیان کنم معنای خود را بیابد؟
چگونه میشود غربت تو را معنا کرد؟
چگونه میشود قلب تنها و با شکوه تو را معنا کرد؟
چگونه میشود اوج مظلومیت تو را به تصویر کشید؟
وقتی به راحتی از سمت هر کس مورد قضاوت قرار میگیری؟
دوست دشمن عاشق و معشوق!
قضاوتی نه بر مبنای قلبت نه بر مبنای روح نا ارام و پر التهابت نه بر مبنای آسمان چشمانت
قضاوتی بر مبنای آنچه بوده و نبوده!
قضاوتی بر مبنای آنچه در ظاهر دیده ایم و شاید خیلی وقتها حتی ندیده ایم و ساخته ایم!
شاید نتوانم هر آنچه در قلبم میگذرد را اینجا بیان کنم اما تنها میتوانم یک جمله بگویم ناصر
و آن اینکه تو یک ایمانی و من به ایمان تو ایمان دارم
من به تو ایمان دارم به وسعت قلب و پاکی درونت ایمان دارم و شاید گاهی به اندازه قرنها از تو دور شوم اما قلبم و احساسم از یک نفس به تو نزدیکتر است و خواهد بود...
پس از گذشت 8 سال از شهادت غم انگیز ناصر عبداللهی روز سه شنبه 15 مهر 93 درسالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران تهران یک باردیگر عطر حضور او فضای سرد موسیقی ایران را دلنواز کرد.
نامی عبداللهی فرزند ناصر عزیز که حالا جوانی شایسته شده است به روی صحنه رفت و با اجرای دو قطعه یکی قطعه ای بندرعباسی از ساخته های مرحوم ابراهیم منصفی و دیگری قطعه راز ساخته مهرداد نصرتی که در آلبوم ماندگار ناصرعبداللهی با صدای پدرش منتشر شده بود همه را غافلگیر کرد.
Image may be NSFW. Clik here to view.
برای این جوان ناصر عبداللهی دعا میکنم تا بتواند در این فضای پر اضطراب و پر حاشیه موسیقی ایران روزهای موفقی را تجربه کند و دست اندازهای پیش رویش مانند پدرش آنچنانی نباشد.
البته این اولین اجرای زنده نامی نیست و پیش از این نیز او در بندرعباس همراه با مهدی یراحی بر روی سن حاضر شده بود و قطعه ای را اجرا کرده بود.
با آرزوی موفقیت برای همه فرزندان ناصر عبداللهی عزیز از شما دعوت می کنم
در ادامه مصاحبه کوتاهی از نامی عبداللهی را بخوانید:
نامی
عبداللهی فرزند جوان زندهیاد ناصر عبداللهی بهتازگی وارد حوزه موسیقی
شده است و همین موضوع استقبال خیلی از مردم به خصوص هواداران ناصر عبداللهی
را به دنبال داشته است.
او در دومین اجرای زندهاش در فرهنگسرای
نیاوران با استقبال خیلی خوبی از سوی حاضران مواجه شد. صدایش مثل پدرش است
با همان حجم و همان تحریرهای شنیدنی وقتی میخواند، همه سورپرایز شده
بودند. او به خوبی یاد پدرش را برای مخاطب زنده میکند؛ پدری که فقدان
ناگهانیاش شوک بزرگی به جامعه هنری و علاقهمندانش وارد کرد. هنوز هم
سؤالات زیادی درباره فوت ناصر عبداللهی برای مردم وجود دارد با نامی در این
باره هم حرف زدیم. نامی میخواهد در موسیقی ایران فعالیت کند اما
نمیخواهد توجه مرام را صرفاً به خاطر فرزند عبداللهی بودن جلب کند.
آهنگهایم باید مردمپسند باشد
نامی عبداللهی درباره فعالیت موسیقایی و آیندهاش در بازار موسیقی ایران میگوید:
من
از زمان ورودم به موسیقی با کمک مهرداد نصرتی، برنامهریزی خاصی برای
فعالیت در چهارچوب فعالیت پدر دارم و از لحاظ تنالیته صدا و تحریرها در
قالب پدر اجرا خواهم کرد اما با موسیقی روز، چون نسل امروز و نسل آینده
ناصر عبداللهی را به آن شکل که نسل گذشته میشناسد دیگر نمیشناسند و من
قصدم این است که کاملاً به روز با آهنگسازیهای جدید و تنظیمهای به روز
فعالیت کنم تا مخاطبان جدیدی را جذب کنم و خیلی تلاش میکنم که آثارم
مردمپسند باشد. فرزند ناصر عبداللهی بودن را نمیشود نادیده گرفت. حتی اگر
من بخواهم در همان قالب پدر با موسیقی امروز کار کنم، نام فامیلی
«عبداللهی» سایهاش همیشه بالای سر ما هست چون بههرحال نامی عبداللهی
فرزند ناصر عبداللهی است و این موضوع را نمیتوان نادیده گرفت. همچنین یاد و
نام پدر هم که هیچگاه برای هیچ نسلی فراموش نمیشود. امروز اگر من
میخواهم در موسیقی فعالیت کنم صرفاً به خاطر زنده کردن یاد و خاطره پدرم
این کار را نمیکنم و یک علاقه شخصی به فعالیت در حوزه موسیقی دارم که
احساس میکنم بهصورت ژنتیکی به من رسیده است. بههرحال این مسئله باعث
نمیشود که مدام نام ناصر عبداللهی تداعی شود و من صرفاً یک تجدید خاطره
باشم.
پدر اعتقاد داشت هنرمند همه چیزش را از مردم دارد
اجرای
من در فرهنگسرای نیاوران دومین اجرای رسمی زندهام بود و اجرای اولم با
مهدی یراحی در بندرعباس صورت گرفت. انرژی خوبی که منبعد از همین دو اجرا
از جمعیت حاضر گرفتم خیلی خوب بود و همین که میبینم مردم از این موضوع
استقبال میکنند خیلی خوشحال میشوم. پدر هم عقیدهای که داشتند این بود که
ما هر چیزی که داریم از مردم داریم و اگر من بخواهم بخوانم باید برای
مردمی بخوانم که روی صندلی مقابلم نشستهاند و اگر این مردم نباشند خواندن
من معنایی ندارد. در کل از استقبالی که از دو اجرای زندهای که داشتم شد.
خیلی خوشحال هستم.
اگر میتوانستیم، علت فوت پدر را اعلام میکردیم
متاسفانه
بعضی افراد هستند که شایعاتی را در فضاهای مطبوعاتی و مجازی منتشر میکنند
که تشنجهایی هم ایجاد میشود و ما نباید خیلی به این موضوعات توجه کنیم.
قطعاً اگر جو با ثباتی بر جامعه حاکم بود ما خودمان علت فوت پدر را به
جامعه اعلام میکردیم که همه ابهامات برطرف بشود و در حال حاضر چون نمی
توانیم به فرد یا گروه یا کار خاصی اشاره کنیم، طبیعتاً در مورد علت فوت
پدر هم نمیتوانیم پاسخگوی سؤالات باشیم. فوت پدر صرفاً یک اتفاق برای صنف
موسیقی و یک علامت سؤال برای مردم بود و جملهای هم که از عمه من (نسرین
عبداللهی) در رسانهها مبنی بر نظر پزشکی قانونی بر شکسته شدن جمجمه در
هنگام فوت پدر نقل شده را هم من نه میتوانم تایید کنم و نه تکذیب!
ازخانه بیرون می زنم اما کجا امشب،شاید تومی خواهی مرا درکوچه ها امشب... عشق توحَقن ولی دنیا پرناحَقِن...یه روزازهمین روزا روی شب پا می زارم...به سرش هوای حوا زدو رفت...
بی شک اینها و بسیاری دیگر ترانه هایی است که هربار با شنیدنشان خاطرات تلخ وشیرینی را برایمان تداعی می کنند ترانه های که هرکدامشان پرازاحساس خوانده شده وما را نیزهمواره با خود به حس وحالی درونی برده اند، تک تک کارهایی که همیشه شنیدن آنها برایمان جذاب وتاثیرگذاربوده است.
دراین پست به طورمختصربه معرفی یکصدو ده ترانه ازآثاربه یاد ماندنی وجاودانه زنده یاد ناصرعبداللهی خواهم پرداخت و آنها را با هم مرو خواهیم کرد.
این اولین البوم رسمی ناصرعبداللهی است که با آهنگسازی خود ناصر،غزلیات استاد محمدعلی بهمنی،دکلمه گویی پرویزپرستویی وهمکاری ارزشمند فریدون شهبازیان شکل گرفت.
ترانه های این آلبوم عبارتند از: 1- طعنه ناشنیده 2- توای عشق 3- تلخ وشیرین 4- ابرو آفتاب 5- شیوه ما 6- ماه من 7- نامهربانی
این آلبوم نیزبا آهنگسازی خود ناصرعبداللهی،تنظیم بهنام ابطحی،صدای فوق العاده تأثیرگذارپرویزپرستویی، نوشته های زیبای معظمی وبازهمکاری فریدون شهبازیان که همه شان درجایگاه خود جزء بهترین های هنرو موسیقی هستند اثری بی نظیررا خلق کردند.
قطعات همیشه دوست داشتنی این آلبوم عبارتند از: 8- ضیافت 9- ناصریا 10- یه رویا 11- پشت این پنجره ها 12- مثل روزای بارونی 13- خدانگهدار 14- سربلند 15- فاطمه بنت نبی
آلبومی زیبا و معنوی که ناصرخیلی دوستش داشت،اثری که تنظیم قطعاتش را نیزخود ناصرعزیز به عهده داشته است.مهران سراجیان،امیدحاجیلی،همایون نصیری ازجمله هنرمندانی بودند که درکارآهنگسازی واین اثرزیبا با ناصرعزیز همکاری داشتند.
ترانه هایی که این آلبوم را شامل می شوند عبارتند از: 16- نازتکه 17- تو رفتی 18- زلف رها 19- بهانه 20- بوی شرجی 21- غصه 22- اشک طوفان زا 23- نقش جمال 24- احمد ثانی. Image may be NSFW. Clik here to view.
این آخرین اثرزنده یاد ناصرعبداللهی است که درزمان حیاتش بوده است،آلبومی که درزمستان سال85منتشرشد.مهردادنصرتی،فرزادفرومند،محمدرضا چراغعلی ،نیما وارسته و...ازهنرمندان عزیزی بودند که دراین اثرناصررا یاری کردند.
ترانه های به یاد ماندنی این اثرعبارتند از: 35- منو ببخش 36- یمبو سئنه 37- تنها 38- فصل بهار 39- بهت نگفتم 40- خونه 41- راز 42- دلتنگ 43- مهرعلی وزهرا(ع).
این آلبوم که ترکیبی ازآثارکم منتشر شده و منتشر نشده ناصرعبداللهی است درنوروز88 دراینترنت به صورت غیر رسمی منتشروبه دوستدارانش معرفی شد. غیراز قطعه (صدای بارون) دیگرقطعات شامل کارهایست که ناصر به زبان بندرعباسی خوانده و با گیتار زده و ضبط کرده است. این کارها با این که در استدیو ضبط نشده اما از کیفیت مطلوبی برخوردار است.
قطعاتی که این آلبوم را شامل می شوند عبارتند از:
44- صدای بارون 45- بِی تمُ توُیت 46- مادر پیر 47- مهمانی 48- گل خاکستری 49- نارد ز یادم(فقط با گیتار) 50- نور عشقت 51- دکلمه(فقط با گیتار)
Image may be NSFW. Clik here to view.
آلبوم رخصت:
این آلبوم که اولین آلبوم رسمی زنده یاد ناصرعبداللهی پس ازفراق غریبانه اش بود وبرای انتشارش چالش هایی را به همراه داشت،پس ازشش سال یعنی درشهریور1391 منتشرو تقدیم به علاقمندانش شد.دراین آلبوم، برخی اتودها وقطعات قدیمی منتشرنشده ناصرعبداللهی بازسازی ودرقالب یک آلبوم با آهنگسازی وتنظیم مهدی عندلیبی مهیا شده و روانه بازارشد.
قطعه عشق قشمی با آهنگسازی ناصر عبدالهی می باشد که متاسفانه در آلبوم ذکر نگردیده است.
ترانه هایی که دراین آلبوم قرارداده شده عبارتند از: 52- راز مبهم 53- پنجره 54- رخصت 55- دل عاشق 56- عشق قشمی 57- قصه ماه وپلنگ 58- هستی من.
Image may be NSFW. Clik here to view.
آلبوم درپی خدا:
59- درپی خدا 60- زنگ شتر 61- بهترین سرآغاز 62- ارزش انسان 63- یاد خدا
آلبوم محمد:
64- محمد جان 65- قیامت 66- حق 67- سّرِ سُویدا 68- شگفت سرنوشت
69-اشتیاق
آلبوم گِنوغ:
ترانه هایی که دراین آلبوم قرارداشته وناصرعزیزهمگی را با گویش بندرعباسی خوانده است عبارتند از: 70- حکم طاعت 71- جنوب(دکلمه) 72- انسان غافل 73- ارزش انسان 74- دیریا موجِن 75- گِنوغ
تک آهنگ: زنده یاد ناصرعبداللهی درکنار آلبوم های ماندگارش،تک آهنگ های بسیارزیبایی را نیزخوانده است که ازجمله آنها عبارتند از:
76- اعتبارصدا (همان شعرزیبا وپرمعنایی که برسنگ مزار ناصرعزیز نوشته شده است) 77- ابوالفضل بریده دست (اولین اجرا وحضورناصرعبداللهی درتلویزیون ) 78- تقویم کهنه (کاری زیبا ومشترک که درنوروز89دراین وبلاگ دراختیاردوستدارانش قرارگرفت 79- بهاربهار 80- گل یخ(کارمشترک با سعید شهروز) 81- نقاب 82- بارانی 83- فصل آخر 84- گل گلخونه 85- بارون 86- سوگ سهراب 87- همدلی(کار مشترک با رضا صادقی،غلامرضا صنعتگر،اسحق احمدی و...) 88- وسعت انتظار 89- یا علی گفت. دیگر آثار ناصرعبداللهی:
همگی این کارهایی که حتماً شنیده اید با گویش بندرعباسی خوانده شده که اغلب، شعرو آهنگسازاین آثارنیزخود ناصرعبداللهی بوده است.
90- باران وفا 91- ای خدا 92- صبح القّدوس 93- شاهدِ ناصر 94- عطرحضور 95- مَزَن سنگ 96- فصل ایمان ساختن 97- عاشق خدا98- دست به دامان تو 99- دو دلتنگ 100 - چِشمانِ تُو سِتارَن 101- مَبه غمگین102- مَوا بِرَم 103- مِهر سیه چِشمان 104- نجابت 105- تو که تنها یارومی 106- خداوند عیسی 107- یاد آن زمان بخیر108- بُدو بدوُ 109- مِه حیرونُم 110- ناصر برای ناصر .
مرتضی پاشایی خواننده جوان کشورمان متاسفانه روز گذشته پس از تحمل یک دوره سخت بیماری به علت بیماری سرطان دارفانی را وداع گفت.
Image may be NSFW. Clik here to view.
درگذشت این هنرمند عزیزمان را به همه هنرمندان و هنردوستان عزیز تسلیت میگویم.
داغ درگذشت این جوان هنرمند مارا به یاد روزهای شهادت ناصر عبداللهی در پاییز 85 انداخت روزهایی که برای ما تلخیهای دیگری غیر از مرگ خود ناصر هم داشت...
تلخی بازار داغ شایعات و...
اکنون قصد ندارم قبر کهنه را بشکافم اما گویا مردم ما به این نوع رفتار عادت کرده اند رفتاری که به سبک دیگری درمورد مرتضی پاشایی عزیز هم آن را تکرار کردند و آن ساختن شایعه مرگ این جوان قبل از فوتش بود آن هم در اوج روزهای سخت و نا امیدی که او داشت و احتیاج به امید و انرژی داشت...
که این شایعات روحیه او را بیش از پیش تضعیف کرد و او در نهایت تسلیم مرگ شد.
کاش کمی این روحیه خود را عوض می کردیم کاش قبل از هر کاری هر حرفی کمی هم فکر می کردیم!
یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را
یادمان باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست!
نوروز امسال در برنامه ویژه سال تحویل احسان علیخانی در صدا و سیما که از شبکه 3 پخش میشد کلیپی پخش شد که در آن رضا صادقی سعید شهروز مرتضی پاشایی مهدی یراحی محمد علیزاده و پیام عزیزی و همچنین شروه قنبر راستگو آهنگ نارد زیادم (فصل بهار) ناصر را با تغییراتی در شعر آن و به گویش های مختلف برای ناصر خواندند.
Image may be NSFW. Clik here to view.
به مناسبت در گذشت مرتضی پاشایی عزیز این کلیپ رو براتون میذارم به یاد ناصر و مرتضی عزیز...
بعد از غلامعلی پورعطایی و محمد درپور حالا نوبت غلام مارگیری بود که به صف رفتگان موسیقی نواحی ایران بپیوندد.
Image may be NSFW. Clik here to view.
به
گزارش خبرآنلاین، غلام مارگیری، بابا زار بزرگ میناب شب گذشته بر اثر سکته
مغزی چشم از جهان فروبست. غلام مارگیری با آن صدای عجیب و غریب و با
آوازهای اساطیریاش تمام عمر کوشید تا به اهل هوا کمک کند و آنها را از شر
بادهای بدی که روزگارشان را تباه کرده بود، خلاصی دهد.
او با ساز و آواز خود باد از تن اهل هوا بیرون میکرد و سینهاش گنجینه میراثی بود که از قرنها قبل میان مردم جنوب شکل گرفته بود.
غلام
مارگیری بارها در ایران و خارج از ایران برنامه اجرا کرد. با موسیقیاش
خیلیها را به حیرت انداخت و حتی بالای سن هم زیر چشمی نگران آدمهایی بود
که میگفت بیخبر از همه جا، گرفتار بادها هستند.
او با
«زاران»هایش حالا دیگر نیست. آوازهایی به زبانی ناآشنا:«کل زار فو/ و انا
ماوفونی/ شیخ شنگر رضو/ وانا مارضونی/ وزفنا وزفش نایی/ دوئی وانت دوئی…»
غلام
مارگیری و خیلی از هنرمندان مثل او به همت محمدرضا درویشی و جشنواره
موسیقی نواحی به مردم شناسانده شدند. آنها که شاهد هنرنماییاش در دورههای
مختلف این جشنواره بودند هرگز صدای عجیب و حال و هوای منحصر به فرد برنامه
او را از یاد نمیبرند.
حالا علی مرادخانی که در زمان ریاستش بر
مرکز موسیقی این جشنواره برگزار میشد امروز به عنوان معاون هنری وزیر
ارشاد درگذشت غلام مارگیری را تسلیت گفته است: «غلام مارگیری یکی از بزرگان
موسیقی جنوب ایران محسوب میشد که جایگاه ویژهای در بین موزیسینها داشت و
قطعا کسی جای او را پر نخواهد کرد.»
او درگذشت این هنرمند موسیقی
نواحی را به جامعه هنری و به خصوص به جامعه موسیقی و خانواده غلام مارگیری
تسلیت گفته و از خدواند منان برای او طلب مغفرت و علو درجات کرده است.
ضمن عرض تسلیت شهادت مظلومانه مولای متقیان امام اول شیعیان و بزرگمرد عشق و ایمان و معرفت کلیپ احمد ثانی رو مجددا برای دانلود برای شما قرار می دهم تا عاشقان امام علی(ع) و دوستداران ناصرعبداللهی عزیز از تماشای آن لذت ببرند.
میتوان انتشار آلبوم رخصت یا اجرای مراسمی توسط هنرمندان در ۲۹ شهریور
برای ایتامی که تا همین سالها مهمان صدای ناصر بودند و مهم تر ازهمه ساخت
مستند جعبهٔ سیاه دربارهٔ زندگی شخصی ناصریا را دلیل و بهانهای برای
مصاحبه با نسرین تک خواهر زنده یاد ناصر دانست.
اما یکی از بهانههایمان برای این مصاحبه بازار شایعاتی است که هنوز هم پس از گذشت از ۶ سال هنوز هم داغ است
در این شماره نسرین عبداللهی راز هایی را فاش میکند که تاکنون در هیچ مصاحبهای دربارهٔ آن صحبت نشده است
زنده یاد ناصر عبداللهی دهم دی ماه در محل سید کامل بندر عباس به دنیا آمد او فرزند سوم خانواده بود
نسرین تک دختر خانواده عبداللهی درباره خانواده عبداللهی می گوید پدرم
فلوت میزد و محمد طیب بزرگترین برادرم ملودیکا ناصر هم از همان ابتدا به
سمت موسیقی کشیده شد اما هیچ کس در خانواده فکر نمی کرد علاقهٔ او به
سازهای بندری باعث شود روزی جز محبوب ترین خوانندههای ایران شود.
نسرین از نوجوانی ناصر خاطرههای زیادی به یاد دارد اما یکی از
شیرینترین خاطرههایش با ناصر برمیگردد به اتاقی که که در خانه آزمایشگاه
شده بود ، در خانه اتاقی داشتیم که شده بود آزمایشگاه شخصی ناصر او
بیشتر وقت خود را در آنجا میگذراند ، به یاد دارم ۱۲ سال بیشتر نداشت که به
خاطره آزمایشهایش از مدرسه میکروسکوپ هدیه گرفت ، همیشه فکر می کردیم
ناصر دانشمند می شود اما زمانی که در سنّ ۱۳ سالگی با صدا سیما و حوزه
هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان همکاری کرد همه اعضای خانواده
باورمان شد که قرار است او یک هنرمند شود.
ازدواج با اولین عشق
ناصر سال ۶۷ بود که به فهیمه غفوری ازدواج کرد نسرین میگوید ناصر فقط ۱۸ سال داشت که به فهیمه علاقه مند شد.
او از سال ۶۶ با بابک غفوری برادر فهیمه در یک گروه موسیقی به نام فریاد
ساحل همکاری می کرد ، رفت و آمدها بین بابک و ناصر زیاد شده بود ، یا
بابک خانه ما بود یا ناصر خانه بابک ، یک روز ناصر به خانهٔ ما آمد و به
مادرم که از همه صمیمی تر بود گفت که به فهیمه خواهر بابک علاقه مند شده و
دوست دارم اگر فهمیمه راضی باشد زندگی مشترک را با هم آغاز کنند مادر
مخالفتی نکرد فقط پرسید آیا با این سنّ از پس زندگی مشترک بر میآید ناصر
با تمام قاطعیت گفت برای زندگی مشترک با فهیمه آماده است.
به
خواستگاری فهمیه رفتیم آنها زندگیشان را شروع کردند ، نوید پسر اول ناصر
ساله ۶۸ به دنیا آمد ، اردیبهشت ۷۱ خدا نازنین را به ناصر داد و دی ماه
۷۳نامی به دنیا امد
ناصر ترانههای زیادی را برای همسرش خواند او ترانههای نازتکه و یاروم چوکه را بارها به همسرش تقدیم کرد
از بندر به مقصد تهران
سال ۷۶ بود که ناصر تصمیم گرفت از بندر به تهران بیاید ولی یک سال بیشتر
در تهران دوام نیاورد ، نسرین دربارهٔ آن روزها میگوید سال ۷۶ به خاطر کار
به همراه خانواده اش به تهران آمد یک سال هم در تهران ماند ولی مشکلاتی
برایش پیش آمد که ترجیح داد به بندر بازگردد ، خیلی از مشکلات ریز و درشت
که نگذاشت ناصر در تهران بماند.
جدایی از همسر اول
سال ۷۷ خانواده ناصر به بندر بازگشتند ولی در سال ۸۰ دوباره ناصر به
خاطره مشکلاتی در زندگی خصوصی اش به همراه خانواده اش به تهران بازگشت .
سال ۸۲ بود که فهیمه و ناصر به مشکل برخوردند آنها به این نتیجه رسیدند که
بهتر است که زندگیشان را جدا از هم ادامه دهند نسرین ادامه میدهد ناصر و
فهیمه با اینکه علاقه زیادی به هم داشتند اما ترجیح دادند هرکدام به
تنهایی زندگیشان را ادامه دهند
بارها ناصر به من گفت زمانی که
با فهیمه ازدواج کردم ۱۸ سال بیشتر نداشتم ولی حالا یک هنرمند هستم و حتی
به راحتی نمی توانم با خانواده به رستوران بروم و غذا بخورم یا کودکان و
همسرم را به تفریح ببرم به همین خاطر هرچی دارم برای فهیمه و بچههایم می
گذارم ، نسرین ادامه می دهد رفتن فهیمه بار سنگینی به دوش ناصر گذاشت هر
سه فرزند ناصر وابستگی شدیدی به مادرشان داشتند
ازدواج دوم
ناصر سال ۸۲ بود که به خواستگاری همسر دومش یعنی فاطمه رفت ، خوانندهی جوان که دیگر جز محبوبترین خوانندههای ایران شده بود
نسرین ادامه میدهد یک روز ناصر به خانه آمد و خواست که همراهی اش کنیم
تا به خواستگاری فاطمه برود به خواستگاری رفتیم و آنها قبول کردند
سال ۸۴ نینا به دنیا آمد بچهها همه در کنار فاطمه و ناصر زندگی کردند
سال ۸۵ ناصر به همراه خانواده اش به بندر برگشت او میخواست ترانه هایی
بسازد که می گفت در تهران نمیتواند کار کند، ناصر به بندر آمد و چند ترانه
همچون خدای خوشگلم را ساخت
برادرش عقیل کارهای او را صدا برداری
می کرد در این زمان ناصر تصمیم گرفته بود آلبومی همچون آلبومهای اول خود که
معنوی بود و در هرمزگان منتشر می شد به بازار ارائه دهد
۲روز پیش از مرگ
نسرین از چند روز قبل از فوت ناصر می گوید ۲روز پیش از مرگش با او تماس
گرفتم گفت یادداشتی را که سال ۸۳ برایش نوشتم لای کتابهایش پیدا کرده و
بسیار دلش هوای ان روزهارا دارد گفت زود بیا ببینمت ، کلی باهم شوخی
کردیم ما خانوادگی عادت داریم اگر نتوانیم حرفی را بزنیم برای هم یادداشت
مینویسیم من هم سال ۸۳ برای ناصر یادداشتی گذاشته بودم که ۲روز قبل از
مرگش آن را دوباره خواند بود.
ناصر و نسرین چند دقیقه باهم شوخی می کنند و می خندند و ناصر می گوید که چقدر دلش میخواهد به خانهٔ نسرین بیاید و حواری بخورد
نسرین در حالی که اشک در چشمانش جاری شده است ادامه می دهد چقدر آن روز
سر به سر هم گذشتیم و خندیدیم فکرش راهم نمی کردم که برادرم را ۲ روز بعد
از دست بدهم آن هم برادری که اگر یک لحظه ساکت بود همه ما دلمان میگرفت
ناصر عادت داشت همیشه بخندد و هیجان انگیز باشد
روز حادثه اولین بار چه کسی ناصر را در حالت کما دید؟
برادرم عقیل اولین کسی بود که به کما رفتن ناصر را دید ، او که کار صدا
برداری ناصر را انجام میداد ۳ آذر ماه به خانه ناصر رفت تا کار ترانه و صدا
برداری را شروع کند
همسرش در خانه نبود به همراه نینا به خانه پدرش رفته بود ، نوید ، نازنین و نامیها در مدرسه بودند و ناصر در بالکن خوابید بود
عقیل از آنجا که میدانست ناصر روی خوابش حساس است و اگر او را از خواب
بیدار کند ممکن است بد اخلاق شود با دیدن خواب ناصر چند ساعت منتظر می ماند
تا او بیدار شود ولی ناصر از خواب بیدار نشد و این مساله عقیل را نگران
کرد به ذهنش رسید که بامن تماس بگیرد و من را در جریان خواب عجیب و بی
حرکت بودن جسم ناصر بگذارد
نسرین از تماس عقیل می گوید عقیل با من
تماس گرفت و گفت چند ساعت منتظر ناصر مانده اما ناصر بیدار نمیشود حتی
تکان هم نمی خورد صدایم را هم میشنود ولی عکس العملی نشان نمی دهد صدایش
پر از استرس بود گفت می ترسد و نگران حال ناصر است گفتم بیدارش کن گفت بد
اخلاق میشود گفتم نهایتش این است که بیدار می شود و سرت داد میزند حد اقل
از حالش با خبر می شوی
عقیل گوشی را قطع کرد دل در دلم نبود مانده
بودم که شده است عقیل این بار با صدای پر از استرس تماس گرفت و گفت نسرین
ناصر بیدار نمی شود نفس میکشد ولی بی حرکت است بیا به خانهٔ ناصر و
ببین چرا بیدار نمیشود
خودم را به خانه ناصر رساندم و دیدم اشک ازچشمان عقیل سرازیر است
نسرین از ثانیه هایی می گوید که با بدن نیمه جان ناصر روبرو شد
نفسش را چک کردم نفس میکشید اما تکان نمیخورد چشمانش را باز کردم سیاهی
چشمانش به سمت بالا رفته بود حدس زدم به کما رفته است با اورژانس تماس
گرفتم و ناصر را به بیمارستان خلیج فارس بردیم
در بیمارستان چه گذشت؟
نسرین در تمام لحظهها در کنار ناصر بود ، ناصر را برای شستشوی معده به
اتاق مخصوص بردند نسرین ادامه میدهد از دکتر پرسیدم که چرا ناصر را باید
شستشوی معده داده شود او گفت هرکسی به کما می رود اول شستشوی معده داده می
شود تا اگر سم یا داروئی در معده داشته باشد بیرون بیاید خیالم راحت شد ،
شستشو انجام شد دکتر به من گفت که جز شکلات و کمی تنقلات چیزی در معده
ناصر نبود و هیچ دارو یا سم هم در معده او یافت نشده است دکتر نگرانیام
را دید و با اطمینان جواب داد که خود کشی در کار نبود چون سمی در بدن او
یافت نشده است.
لحظهای که نسرین بدن نیمه جان برادرش را در
بیمارستان به این اتاق و آن اتاق میبرد یاد کبودی هایی میافتاد که در
بالکن روی صورت ناصر دیده بود او از دکتر دربارهٔ کبودیها میپرسد و دکتر
پس از بررسی عکسها و آزمایشهای دیگر به او می گوید ناصر در قسمت جمجمه و
کتف و دنده شکستگی دارد.
کلیه هایی که رسوب کرده بود...
تنها دختر خانواده عبداللهی تا صبح آن روز در بیمارستان خلیج فارس از طریق
دکترها و پرستارها جویای حال برادرش بود ، پزشکان بیمارستان خلیج فارس
به خاطر نداشتن امکانات از خانواده ناصر خواستند آزمایشهای ناصر به
بیمارستان کودکان بندر عباس منتقل شود ، نمونه برداریها انجام شد و جواب
آزمایشات هم آمد دکتر به نسرین گفت که کلیهٔ او رسوب کرده است و این نمونه
فقط در زلزله بم دیده شده است که به خاطره آوار شدید کلیهٔ فرد رسوب کرده
است!
نسرین از دکتر توضیحات بیشتر خواست با شنیدن این حرف لرزه به
تنم افتاد ناصر بیماری کلیه نداشت و امروز برگ جواب آزمایش نشان میداد
کلیههایش رسوب زیاد و بی سابقه داشته است..
از بیمارستان خلیج فارس تا بیمارستان شهید محمدی
دیگر خبر در روزنامهها چاپ شده بود و همه از به کما رفتن ناصر خبر داشتند
عدهای از طرفدارانش به بیمارستان زنگ می زدند و خیلی از آنها دم در
بیمارستان آماده بودند
پزشکان بیمارستان خلیج فارس به خاطره
امکاناتی که بیمارستان شهید محمدی داشت ترجیح دادند ناصر به این بیمارستان
منتقل شود اما در ۱۲ روزی که هم که در این بیمارستان بود هیچ تغییر مثبتی
در وضعیت ناصر ایجاد نشد
از هر دکتری میپرسیدم تشخیص نمی داد که
برادرم به چه دلیل به کما رفته است ناصر یک هنرمند مشهور بود و به همین
خاطر شایعات شروع شده بود.
من با دکترها و پرستاران در ارتباط
بودم نمیدانستم علت شکستگی پشت جمجمه برادرم چیست و چرا کلیههایش رسوب
کرده است ولی خبرهای کذبی منتشر می شد که ناصر دعوا کرده است ، خود کشی
کرده است ، همهٔ این شایعات کذب من و خانوادهام را بدجوری عذاب می داد
مادر وضع روحی خوبی نبودیم و این شایعات بیشتر آزارمان می داد.
نسرین با صدایی بغض آلود می گوید ناصر حتی سیگار هم نمی کشید و بدترین
شایعه ای که مارا مورد آزار قرار می داد این بود که ناصر از داروهای
روانگردان استفاده کرده است.
تنها خواهر ناصر از روزهای سختی می
گوید که هیچوقت فراموششان نمیکند ، بدترین روزهای زندگیم روزهایی بود که
بدن نیمه جان برادرم را می دیدم و هیچ کاری از دستم بر نمیآمد حتی
نمیتوانستم مقابل شایعاتی که برای برادرم می ساختند بایستم ، بارها شنیدم
ناصر طی درگیری با کسی به کما رفته است جالب اینجا بود که من که خواهرش
بودم نفهمیدم آیا کسی واقعا با برادرم درگیر شده است یا خیر، من که با
پزشکان حرف زدم نمیدانستم دلیل اصلی به کما رفتن ناصر چه بود و این در
حالی بود که مردم به راحتی قضاوت می کنند.
در این موقع بود که
ازما عزم خود را جزم کردیم که اگر پزشکان اجازه بدهند او را به تهران منتقل
کنند تا شاید بتوان با تجهیزات پیشرفته تری او را به هوش بیاورند هرچند
پزشکان اعتقاد داشتند که انتقال او به تهران هم دردی را دوا نمی کند چون
سطح هوشیاری ناصر بسیار پایین بود اما ما تصمیم گرفتیم تا هر راهی را
امتحان کنیم.
نسرین از لحظهای میگوید که ناصر به وسیلهٔ یک
هواپیمای شخصی از بندر عباس به تهران منتقل شد ، ناصر را به بیمارستان
هاشمی نژاد آوردیم وضعیت او هرروز بدتر می شد اما به خاطره حاشیه هایی که
درست می شد نمیشد به راحتی به اتاق آیسییو رفت و پرسید که ناصر در چه
وضعیتی به سر می برد.
یک روز که بسیار حال روحیام به هم ریخته
بود از دکتری که در بندر ناصر را معاینه کرده بود و به تهران آماده بود
خواستم با پزشک ناصر ارتباط بگیرد بعد حقیقت را به من بگوید آن روز سطح
هوشیاری ناصر ۴ درصد بود و این در حالی بود که به خاطره طرفداران ناصر
اعلام می شد که حالش روبه بهبود است ، دکتر پس از چند دقیقه به من زنگ زد و
گفت محکم باشم چون ناصر در وضع مساعدی نیست و بهتر است خانواده را برای
شنیدن خبر مرگ او آماده کنم باورتان نمیشود چه کشیدم اما باید محکم و با
درایت رفتار میکردم.
۲۷روز کما و شمارش معکوس
ناصر ۲۷ روز در کما ماند و پس از تلاشهای زیاد پزشکان سر انجام در سن ۳۶سالگی در ۲۹آذر ۸۵ درگذشت
خانواده او جسد او را به بهشت زهرای بندر عباس بردند و اورا در آنجا به خاک سپردند
نسرین می گوید اورا به بندر عباس آوردیم و در بهشت زهرای بندر به خاک
سپردیم ، ناصر مرد ، اما هنوز شایعات تمام نشده بود و هرروز بیشتر از دیروز
نمک روی زخممان می پاشیدند
پزشکی قانونی پس از کالبد شکافی چه گفت؟؟
در برگه ای که من از پزشکی قانونی دریافت کردم علت مرگ ناصر مسمومیت
داروئی و شکستگی جمجمه عنوان شده بود و این در حالی بود که من مات و مبهوت
لحظهای رو به یاد آوردم که برای اولین بار خودم بدن نیمه جانش را به
بیمارستان خلیج فارس رساندم و پزشک پس از شستشوی معده به من اطمینان داد که
هیچ مسمومیت داروئی در بدن ناصر دیده نشده است.
استاندار
بندرعباس آقای شیخ الاسلام بود که من بارها برای اینکه حقیقت را بدانم با
او تماس گرفتم و خواستم به من در کشف حقیقت ماجرا کمک کند او هم کمک کرد
ولی علت به کما رفتن ناصر مشخص نشد ، به هر حال من و خانودام در صورتی
برگه پزشکی قانونی را مقابل رویمان گرفتیم که روزها و ساعتها با پزشکانی
صحبت کردیم که علت مرگ برادرم را نمی داستند و حتی یک دلیل درست برای
رسوب کلیههایش ارائه ندادند و پزشکی که او را ششتشوی معده داد به من همان
جا گفت که ناصر دچار مسمومیت داروئی نشده است.
سالها
از مرگ ناصر عبداللهی می گذرد هرچند این هنرمند برجسته با هنر و صدای خود
بین مردم زنده است اما هنوز دلیل مرگ او در هاله ابهام قرار دارد.
آیا میتوان این ادعا را پذیرفت که آن شب به سر، دنده و کتف هنرمند محبوب
ایران ضربهای وارد شده بود؟چرا پس از شستشوی معده آثاری از مسمومیت
دارویی نبود؟
مجله سر نخ ، هفته نامه حوادث و شگفتیها ، سال سوم ، شماره ۱۶۰، نیمه اول آبان ۹۱
پاورقی مصاحبه با نسرین عبداللهی ، مصاحبه با مصطفی منصور یار کارگردان مستند جعبهٔ سیاه در مورد زندگی ناصر عبداللهی
هردو در بندر زندگی کرده بودیم همین کافی بود که خیلی زود زبان هم را
بفهمیم ، به یاد دارم برای اولین ابر در دفتر یک نشریه همدیگر را دیدیم
گفت جنوبی هستی ؟ گفتم جنوبیها را خوب میشناسم ، شروع کرد با لهجهٔ
بندری صحبت کردن ، روحیه گرفتم ، پرسید چکار میکنی ؟گفتم مستند میسازم
خندید گفت مستند سازی خوب است اما هیجان انگیز نیست ،منظورش را از هیجان
انگیز بودن پرسیدم گفت منظورم واضح است تو جوانی مستند اگر میسازی مستند
هیجان انگیز بساز ، کارهای دیگر را هم تجربه کن زمانی میتوانی مستند
بسازی که خیلی چیزها را ببینی و لمس کنی و تجربه کنی ، موقع خدا حافظی
پرسید متولد چه ماهی هستی؟ گفتم دی ماه ، گفت منم دی ماهیم پس ذاتاً
موج سواری
پس از آن دیدار ناصر اولین تهیه کننده کلیپی شد که
خواننده اش پیروز قدم زنی پسر خاله ناصر بود و آن کلیپ باعث شد راه مستند
سازیم به هیجان هم بیفتد .
دوستی مان باهم صمیمی شد رفت آمد هایی که هر لحظه اش برایم خاطرههای زیادی داشت.
روزی که خبر مرگش را شنیدم مات و مبهوت ماندم چرا؟ناصر؟کما؟
شایعات دست از سر خانوده اش بر نمیداشت ، هیچ کس حقیقت را نمیدانست ، سر ناصر چه آمد و چرا این هنرمند در ۳۶ سالگی فوت کرد؟
سال ۸۸ بود که تصمیم گرفتم جعبهٔ سیاه رو بسازم مستندی که خیلی راز هارا فاش کند خیلی حرف هارا بزند که باید زده می شد
ساخت این مستند چند ماه پیش به پایان رسید
امروز ناصر در کنار من نیست و من هنوز هم مستند میسازم مستندی از زندگی
اش که حتی سعی کردم انتخاب نامش هم هیجان انگیز باشد(( جعبهٔ سیاه))
چند باری سرخاک ناصریا رفتیم و از جانب همه دوستان فاتحه خوندیم و دعا کردیم.
از صفای مزارش هرچی بگم کم گفتم ان شاالله قسمت همه شما بشه که سفری به بندرعباس برید و دمی رو با ناصریا بگذرونید ...
اونجا به یاد تمام دلهایی بودم که می تپند برای لحظه ای اومدن سر مزار این عزیز بزرگوار به همین منظور فیلمی از مزار ناصریا تهیه کردم برای تمام کسانی که دلشون میخواد برن سرخاک و به هیچ نحوی دسترسی به خاک این هنرمند عزیز ندارن.
امیدوارم که مورد رضایت شما دوستان واقع بشه.
فیلم در دو تراک تهیه شده و با موبایل گرفته شده است.
در این آلبوم، برخی اتودها و قطعات قدیمی منتشر نشده «ناصر عبداللهی»
بازسازی و در قالب یک آلبوم کامل (متشکل از 11 قطعه) مهیا شده است که با
اخذ مجوز نهایی از دفتر موسیقی، تا پایان ماه مبارک رمضان منتشر و در دسترس
عموم علاقمندان این خواننده فقید قرار خواهد گرفت.
نام این آلبوم که شش سال پس از کوچ غریبانه ناصریا منتشر خواهد شد، "رخصت"است و در آن، قطعاتی چون «دل عاشق» و «هستی من» نیز قرار گرفته است.
«ماندگار» عنوان آخرین آلبوم عبداللهی بود که چندی پس از درگذشت وی و در زمستان 85 منتشر شد.
وی پیش از آن نیز خالق آلبوم های پُرمخاطبی چون: عشق است، دوستت دارم، بوی شرجی و هوای حوا شده بود.
نوید عبداللهی: «آلبوم آخر پدرم، پیرم کرده!» سرانجام آلبوم رخصت ناصر عبداللهی منتشر می شود؟
موسیقی ما -بهمن بابازاده : دو
روز پیش بود که خبری با این عنوان در همه رسانههای موسیقی کشور به چشم
خورد: «قطعات منتشر نشده ناصر عبداللهی به نام «رخصت» در بازار موسیقی
کشور منتشر میشود.» خبری کوتاه و در عین حال جالب توجه که میتواند مورد
توجه اهالی موسیقی و دوستداران موسیقی قرار بگیرد. اما پیگیریهای خبرنگار
ما از جزئیات انتشار این آلبوم به نتایج جالبی رسید. ماجرایی که آن را از
زبان افراد درگیر در انتشار این آلبوم میخوانید. ذکر این نکته ضروری است
که پس از پیگیریهای فراوان، موفق به ارتباط گرفتن با «مهدی عندلیبی»
(آهنگساز و تنظیم کننده آلبوم) نشدیم و این رسانه آمادگی دارد تا نظرات
ایشان را در این زمینه به اطلاع خوانندگان خود برساند.
داستان شکل
گیری آلبوم به اواسط سال ۸۲ بر میگردد. زمانی که ناصر عبداللهی با «مهدی
عندلیبی» آشنا میشود و پس از اینکه شخصی به نام «کشاورز» حاضر به سرمایه
گذاری برای آلبومی با حضور این دو میشود، مقدمات کار کلید میخورد. کارهای
تولید این آلبوم در سکوت کامل پیش میرود ولی ظاهرا در انتهای پروسه
تولید، ناصر عبداللهی از خروجی کار رضایت ندارد و همین باعث میشود این
پروژه مسکوت باقی بماند.
رضا کریمی (مدیر برنامههای سابق و وکیل
خانواده ناصرعبداللهی) در این باره میگوید: «اصل ماجرا این بود که چون
آقای کشاورز در کرج صاحب یک آموزشگاه رانندگی بود، در فضای هنر و موسیقی
چندان سررشتهای نداشت و همین باعث شد خروجی کار آنی نباشد که انتظارش
میرفت. تضادهای فکری زیادی پیش آمده بود ناصر به هیچ وجه راضی نبود. همه
خوانشهایی هم که از سوی ناصر برای این آلبوم و قطعاتش اجرا شده بود، نسخه
ماقبل نهایی بود و هنوز چیزی به قطعیت نرسیده بود. در اواخر کار ناصر تصمیم
گرفت که از انتشار این آلبوم انصراف دهد ولی مشکل این بود که ما برای
تولید این کار قرارداد داشتیم و پول هم دریافت کرده بودیم. در میانههای
راه آقای علمشاهی (مدیر موسسه آوای نکیسا) اظهار علاقه کردند که آلبومی
جدید از این خواننده منتشر شود و ما قضیه اتفاق افتاده را با ایشان در میان
گذاشتیم و آقای علمشاهی حاضر شدند همه هزینههای پرداخت شده را بپذیرند و
ما با دوستان تسویه حساب مالی کردیم. همه چیز به خیر و خوشی تمام شد و دیگر
کسی پی ماجرا را نگرفت.»
قرارداد عجیب
کریمی در ادامه صحبتهایش میگوید: «پس از آن اتفاقات من برای مدتی عازم
دبی شدم و یک هفته قبل از اتفاقی که برای ناصر افتاد، خود او با من تماس
گرفت و پیشنهاد کرد که در مورد آلبومی که با آقای عندلیبی تولید شده، زمان
صرف کنیم و آن را به اتمام برسانیم. لازم به ذکر است که بخش عمده این آلبوم
را آقای عندلیبی آهنگسازی کردهاند و برخی قطعات از جمله «چشمان توستاره» و
«عشق قشمی» بازسازی برخی قطعات قدیمی بندری است که خود ناصر آنها را در
استودیو «راما» ساخته بود. اما چون انتشار آلبوم تقریبا کنسل شده بود، این
فایلها در همان استودیو ماند و کسی هم سراغشان را نگرفت. جالب اینکه به
رغم تسویهحسابهای انجام شده با استودیوی مذکور، این استودیو مجددا برای
تحویل آثار صورت حساب صادر کرد و تا زمان دریافت وجه حاضر به تحویل اثار
نشد. دوستان دو سال پیش خودشان تصمیم به انتشار این آلبوم گرفتند و برای
بحث قرارداد و رسمی کردن آن سراغ من آمدند. قرار شد آلبوم با رقم ۱۱۷
میلیون به شرکتی فروخته شود و قرارداد هم تنظیم شده بود و تا آستانه امضا
شدن هم پیش رفت ولی برخی شرایط باعث شد در آخرین لحظه از امضای آن خودداری
کنیم. دوستان خواستار این بودند که عکس شخصی، در پشت جلد آلبوم بزرگتر از
ناصر چاپ شود! ایدهای که من نمیفهمم از کجا نشات گرفته بود.»
صاحب امتیاز این آلبوم کیست؟
طبق قانون، حق و حقوق مادی و معنوی صدا و آثار یک خواننده در زمان حیاتاش
فقط در اختیار خود اوست و پس از فوت، وراث صاحب تمام حقوق مادی و معنوی آن
میشوند. ولی وقتی بحث یک آلبوم موسیقی به میان میآید، شرایط فرق میکند و
آهنگساز و تنظیم کننده هم ذینفعاند. در این بین قراردادی که بین سازنده
آلبوم و خانواده عبداللهی منعقد شده قابل توجه است. پسر بزرگ مرحوم ناصر
عبداللهی درباره چند و چون ماجرا میگوید: «دوسال پیش با این دوستان
صحبتی انجام دادیم و قرار شد طی سه مرحله مبلغی به ما پرداخت شود ولی تا
این لحظه هنوز هیچ مبلغی پرداخت نشده. قرار بوده قبل از انتشار آلبوم
دوستان به قول و قرارهایشان عمل کنند. البته صحبتهایی هم مطرح شد و حتی
عنوان شد که این مبلغ به خانواده عبداللهی پرداخت شده. ولی من از طریق شما
اعلام میکنم که این صحبتها کذب محض است و هرگز چنین اتفاقی نیفتاده. در
یک برههای خود من پیگیر این قرارداد و اتفاقات بعدیاش بودم و چون خانواده
پدرم ادعای ذینفع بودن کردند کار را به آنها سپردیم. چون بین وراث توافقی
صورت نگرفت، از سوی شرکت تهیه کننده نمایندهای آمد و بین ما و بقیه وراث
توافق نامهای امضا شد که در صورت رضایت از انتشار این آلبوم با این رقم،
مبلغ قرارداد در سه قسط پرداخت شود. ولی هنوز ریالی پرداخت نشده و خبری هم
از دوستان نیست.» Image may be NSFW. Clik here to view.
ارزش معنوی کار خیلی مهمتر است
نوید عبداللهی در ادامه صحبتهایش درباره جزئیات قرارد داد منعقد شده برای
این آلبوم و شرایط انتشار آن میگوید: «مهم ارزش معنوی کار است که درست و
قانونی و به دور از هرگونه حاشیه سازی و جوسازی منتشر شود. والا عدد
قرارداد و میزان فروش آلبوم واقعا برای من اهمیتی ندارد. هر چند طبق قانون
جدید، حق باز پخش کار مجدد با ماست و باید قرار داد مجدد بسته شود، ولی این
حاشیههایی که قبل از انتشار این آلبوم در رسانهها پیچیده ناراحتم
میکند. اصلا نمیدانم چرا این صحبتها باید وارد فضای رسانهای شود. باور
کنید من به شدت از این اخبار و خبررسانیها خسته شدهام و دلم میخواهد این
آلبوم هر چه زودتر منتشر و روانه بازار شود. آلبوم آخر پدرم، پیرم کرده!
جالب است بگویم که خودم از شروع تبلیغات این آلبوم از طریق رسانهها خبردار
شدم. یکی از قطعات را در پیشواز ایرانسل دیدم و وقتی پیگیری کردم متوجه
شدم که دوستان تبلیغات را شروع کردهاند.»
آلبوم جدید ناصر عبداللهی با نام "رخصت" که مجموعه ای از آثار منتشر نشده ناصرعبداللهیست از روز یک شنبه 19 شهریور به صورت گسترده در کشور توزیع خواهد شد.
امروز صبح مراسمی با حضور خبرنگاران و عوامل تهیه و توزیع برای رونمایی و معرفی این آلبوم در تالار وحدت تهران صورت گرفت.
مهدی شمس،تهیهکننده آلبوم "رخصت" ناصر عبداللهی در این مراسم تصریح کرد:تیراژ اول این آلبوم موسیقی، 200 هزار عدد است و این آلبوم از صبح فردا، 19 شهریور در سراسر ایران در دسترس علاقمندان زندهیاد "ناصر عبداللهی" قرار میگیرد.
Image may be NSFW. Clik here to view.
آلبوم "رخصت" با صدای ناصر عبداللهی از 10 قطعه به نامهای "راز
مبهم"،"پنجره"، "رخصت"،"دیوار حاشا"،"دل عاشق"،"عشق قشمی"، "قصه ماه و
پلنگ"،"هستی من"،"دموی آلبوم" و "رخصت" بیکلام تشکیل شده است.
تصمیم داشتم هفتهٔ آخر شهریور سفری ۳روزه به کیش داشته باشم ، وقتی که بلیط و اقامتم رو گرفتم فهمیدم ۲۹ شهریور مراسم بزرگداشت ناصر اونجا میخواد برگزار شه کاملاً شوکه شدم و خوشحال و پیگیر چگونگی مراسم شدم البته فکر میکردم این هم مثل گذشته کنسل میشه واسه همین یکم امیدواریم رو از دست دادم.
راهی جزیره شدم..
۳شنبه صبح اونجا بودم بعد از استراحت و کمی گشت گذار کم کم داشتم باورم میشد که این کنسل بشو نیست آخه سر تا سر جزیره تبلیغ شده بود اعم از بنرهای بزرگ داخل خیابان و تبلیغ تلویزیونی در مانیتورهای شهری.
Image may be NSFW. Clik here to view.
بعد ازصرف شام حدود ساعت ۸ِ شب با رضا کریمیمدیر برنامههای ناصر تماسی داشتم که از نحوه مراسم خبر دار شم
ایشون به من گفتن فردا شب ساعت ۱۰ مراسم شروع میشه و من ساعت ۹:۳۰ اونجا باشم
بهشون گفتم که حتما میبینمتون ایشون هم لطف داشتند و گفتند امشبم ساعت ۱۲ کنسرت محسن یگانه برم توی همون سالن ،من هم بعد از یه مقدار تعارف اومد نیومد قبول کردم
شب ساعت ۱۲ کنسرت شروع شد و بارها محسن یگانه اعلام کرد که فردا شب همینجا مراسم بزرگداشت ناصر برگزار میشه....
گذشت و شب مراسم فرا رسید.
ساعت ۹ به همراه خانمم اونجا بودم فکر میکردم جز اولین کسانی باشیم که اونجا حاضر میشیم اما مردم اعم از پیر و جوان زن و مرد جلوی درب سالن صف کشیده بودن...
ساعت نزدیک ۱۰ بود که درب سالن باز شد و هنوز مراسم شروع نشده بود تمام صندلیهای سالن پر شد اما قسمت جلوی سالن خالی بود نزدیک به ۲۰۰صندلی که بعد از چند دقیقه گروهی از دختران مدرسه ایتام شهید غیوری که ناصر قبلا برایشان اجرا داشته صندلی هارا پر کردن
ساعت از ۱۰ گذشته بود که با تلاوت قران و سرود ملی مراسم شروع شد.. با قطعه ویدئویی با یاد هنرمندان از دست رفته مراسم شروع شد
حسام ناصری با خوندن شعری با یاد ناصر عبداللهی فضای سالن روناصریایی کرد بد نوبت اسحاق احمدی رسید که با خواندن شروه بوی شرجی به همگان گفت که نام برنامه آشنای بوی شرجیست..
هوتن جوادی روی سن امد و با خوندن آهنگ دلم هوای تورو کرده گفت که چرا این جمعیت اینجا هستند و دلشون هوای چه کسی رو کرده...غیر از اجرای هوتن جوادی که پلی بک بود همه آهنگها زنده اجرا شدند.
یک قطعه هم زندگینامه ناصر به نمایش در آمد گه در آن به معرفی آلبومها و آثار هنری ناصرنیزپرداخته شد.
نوبت مجری اصلی برنامه رسید ، سید مرتضی حسینی ، به همگان خوش آمد گفت
یک خواننده بومی به نام امیر عبدالله که از دوستان قدیمی ناصر و نوزاندهٔ عود گروه ناصریا قبل از مرتضی کریمی و نوازندهٔ آلبوم بوی شرجی بود همراه با گروه نسبتا اندکی روی سن اومدن و آهنگ یمبو سئنه و فصل بهار رو اجرا کردند
آرتین شاهورن خواننده که ناصر اولین کنسرت مشترکش رو توی شیراز با اون انجام داد و همیشه ضمن تمجید از رفتارش اعتقاد داشت که خیلی خوب میخونه هم در این برنامه حضور داشت
و همینطور آرش دلاوری هنر مندی که قادر بر نواختن همزمان گیتار و ساز دهنی هستش و از مدرسین بنام موسیقی و نویسندهٔ تعدادی کتاب در زمینهٔ روانشناسی هست هم در این برنامه اجرا کرد
حامد کمیلی هم اومد روی سنّ یکم حرف زد
سپس امید حاجیلی روی سنّ آمد وبا ساز ترمپت آهنگ ناصریا رو تکنوازی کرد و گفت ناصریا عشق تو حقن ولی دنیا پرنا حقن...
اجرای زیبایی داشت و همینطور آهنگ نقش جمال با صدای ناصر و امیدپخش شد که امید گفت این آهنگ رو سالها پیش با ناصر تنظیم کرده بود....
نوبت به بنیامین بهادری رسید که با خوندن آهنگ دلم برات تنگ شده از زبون همه ما گفت ناصر دلم برات تنگ شده
و با همچنین با خوندن سلطان قلبها گفت : ناصر سلطان قلبهایی...
از چگونگی آهنگ منوببخش گفت که چگونه شد که ناصر این آهنگ رو با اهنگسازی بنیامین خوند و بعد آهنگ رو اجرا کرد و از زبان همه دوستداران ناصر گفت: ناصر مارو ببخش که قدرت رو ندونستیم...
مرتضی حسینی روی سن اومد و از دعوت نزدیک به ۲۰۰ دانش آموز از مدرسه ایتام شهید غیوری گفت که ناصر همیشه تاکید داشته از این بچهها حمایت کنید...
مدیر همین مدرسه به پشت تریبون اومد و از کسانی که این مراسم رو برگزار کردند تشکر کرد و درود فرستاد به روح بلند ناصر عبداللهی که باعث دعوت این بچههای نازنین شده بود..
به نمایندگی از خانواده ناصر عبداللهی نسرین عبداللهی خواهر عزیز ناصر روی سن اومد و از طرف مدرسه شهید غیوری از وی تقدیر شد. همچنین مادر گرامی ناصر عبداللهی و یکی از برادرزاده هایش نیز در سالن حضور داشتند (قابل توجه کسانی که گفتند هیچ یک از خانواده ناصر در مراسم نبودند)
به گفته مرتضی حسینی مراسم میخواست حال هوای دیگهای بگیره...
محمد علیزاده روی سنّ اومد و خوند ناصر جز تو کی میتونه عزیز ما باشه؟کی میتونه توی قلب ما جا شه؟مگه میشه مثل تو پیدا شه؟تو نباشی بی قرارم بد میبینم بد میارم...
فریدون آسرایی روی سن آمد و خوند : آهای ای گل عاشق ، آهای عمر دقایق ، آهای ای گل شببو
که می خواست بگه گل سر سبد امشب کسی نیست جز ناصریا...
روزبه نعمتاللهی با گروه کامل خود اومده بود و ترانه سلام خواجه رو خیلی قوی اجرا کرد و بعد ایران
دریا رو خوند و گفت دریا عشق همه مارو ، ناصریا رو بردی ...
وحسن ختام برنامه اجرای محسن یگانه بود که با ترانه خدانگهدار شروع کرد و بعد از اون هم
خوند سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول قراری که با تو بستم...
واقعا سرگرمی خیلیا شده تخریب ناصر عبداللهی و بد نشون دادن این برنامه که با خون و دل خوردن برگزار شد
من هم به نوبه خودم از زحمات محمد قنبری کارگردان هنری برنامه و میلاد لطیفی مسئول اجرایی هنرمندان تشکر می کنم و همینطور همه کسایی که برای این برنامه زحمت کشیدن.
دست تمام کسانی که تلاش کردن درد نکنه.
اونجا چند تیکه با گوشی موبایل فیلم گرفتم که واسه دانلود میزارم امیدوارم شما هم از دیدنش لذت ببرید ، فقط ببخشید که کیفیت مطلوبی نداره ، با حدااقل امکانات بود