دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ورکشید ، آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن ، خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی ، آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت ، خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
و باز هم 29 آذر...
باز هم اندوه از دست دادن مرد مهربان شرجی...
و این بار کاملا مصادف با 29 آذر شش سال قبل...
چهارشنبه ای غم انگیز و دردی تمام نشدنی در سینه و بغضی در گلو مانده...
امروز روز سالگرد پرواز مظلومانه توست ناصریای بزرگ
ناصریایی که شاید خیلیها تلاش کردند کوچکت کنند...
چه زمانی که در قید حیات بودی و چه پس از مرگت و چه حتی حالا پس از گذشت شش سال اما...
تو حالا بزرگتر از همیشه روبرویم ایستاده ای و لبخند مهربانت خود گواه بر همه چیز است ...!
گواه بر همه آنچه که می گفتی و می خواستی...
می خواستی که همه جا مملوء از عشق باشد و دوستی
می خواستی که یاد خدا را در دلها زنده کنی و عطر معنویت را همه جا بگسترانی ...
می گفتی که آه مظلوم بی پرده است و بی واسطه به خدا می رسد و مطمئنا همین خواهد شد
شاید ما خیلی تو را نفهمیدیم ناصر اما این را مطمئن باش که سعی خود را کرده ایم و می کنیم که لااقل ذره ای مانند تو باشیم...
زلال و صاف و دریایی...
شنیده ایم قلبت مانند آفتاب مملوء از نور و عشق بوده روراست و صادق بودی مهربان و شوخ و پرانرژی ودروغ همواره با لبانت غریبه بوده ... چیزی که این روزها همه جا باب شده و حتی تو هم طعم تلخش را چشیده ای...
دروغ ها و تهمت ها جدا از واقعیاتی که بیان نشدند بر پیکره تو چه ضربه ها وارد نکردند اما این را می دانم ناصر همانطور که خودت خواندی" عشق تو حقن " و آن حق همواره به حق دار خواهد رسید و تمام کسانی که تو را به باد تهمت و افترا گرفته اند روزی تاوان تمام نامهربانیهایی خود را پس خواهند داد و آن روز هم تنها تو می مانی و قلب بزرگ و مهربانت و روح بزرگ و ملکوتیت...
همانطور که حالا مانده ای و روز به روز بیشتر و بیشتر می شوی...!
ناصر تر از قبل و محبوب تر و بزرگتر...
امروز حال خوبی ندارم ناصر
یلدا؟ یلدا برای من بدون تو نامفهوم است و تا همیشه خواهد بود...
یلدای ما شبی بود که تو رفتی و هنوز آن شب سیاه تمام نشده...
گرچه سعی کردیم با یادت و با نجواهایت و مهربانیت قلب خود را روشن کنیم اما ناصر بدان که بدون تو بدون حضور مرد پر شکوهی مانند تو همه روز و شبهایم یلداست و تمام نشدنی ...
و البته تو هم تمام نشدنی هستی ناصریا...
امروز ششمین سالگرد پرواز مظلومانه توست بی آنکه خیلی چیزها گفته شود و شاید هنوز هم وقتش نرسیده... ما دیگه صبور شده ایم ناصر اما به حق تمام مهربانیهایت به حق صداقتت به حق مهر و عشقت به حق معنویتی که قلبت را روشن کرده بود دعا کن روزی برسد که پرده ها بیفتد و عیان شود هر آنچه باید دیده شود...
روحت شاد بزرگ مرد موسیقی و عرفان...
برای مشاهده دیگر مطالب موجود در وبلاگ ناصریا با موضوع ( مناسبتهای خاص) بر روی همین لینک کلیک کنید.
هرگونه تکثیر یا کپی برداری از مطالب این سایت بدون ذکر منبع ممنوع می باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چگونه در گروه ناصریا عضو شویم؟